حسین
تو را دوست دارم
بخاطر بی خبر و بی صدا آمدنت
بخاطر چشمان جذاب و دیوانه کننده ات
بخاطر موندنت با هر اتفاق
بخاطر آغوش گرم و آرامت
بخاطر خنده های زیبا و نازت
بخاطر صدای زیبا و گوش نوازت
بخاطر قلب صاف و صادقت
من تو را بخاطر خودت دوست دارم
حسین
جا نخواهم زد !
دردهایم را در آغوش خواهم کشید و مصمم تر از همیشه ، ادامه خواهم داد ...
این خاصیتِ من است ؛
که مشکلاتم را شبیه به انگیزه می بینم ،
شبیه به داغِ سوزانی ، که وادارم می کند سریع تر از همیشه گام بردارم .
من به لطفِ دردهایم ، هر روز قوی تر می شوم ،
نه جا می زنم ،
نه کم می آورم ،
می ایستم و ادامه می دهم ...
دوام می آورم و موفق می شوم ...
نرگس صرافیان
حسین
بی مقدمه
مرا "عشقم" صدا کن
گاهی هم آدم دلش ضعف می رود
برای یک بوسه، یک آغوش
یک فدایت شوم
یک "دوستت دارمِ" بی مقدمه
مآه
کاش من و تو
دو جلد از یک رمان عاشقانه بودیم..
تنگ در آغوش هم
خوابیده در قفسه های
کتابخانه ای روستایی
گاهی تو را
گاهی مرا
تنها به سبب
تشدید دلتنگی هایمان
به امانت می بردند..
حسین
گرما یعنی نفس های تو
دست های تو، آغوش تو
من به خورشید ایمان ندارم
حسین
بهترینم
خیالت راحت
من جـز آغوش تو حتـے به دیوار
هم تکیه نمے کنم!
مآه
امابراستی! دَوای این حس غربت چیست؟