رها
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
سر تسلیم من و خشت در میکدهها
مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت
ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل
تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت
نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت
حافظا روز اجل گر به کف آری جامی
یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت
رها
گویند صبر کن که ترا صبر بر دهد
آری دهد ولیک به عمر دگر دهد
من عمر خویش را به صبوری گذاشتم
عمری دگر بباید تا صبر بر دهد....
"دقیقی"
aliaga
دلت میآید آیا از زبانی اینهمه شیرین
تو تنها حرفِ تلخی را همیشه بر زبان آری…
نمیرنجم اگر باور نداری عشقِ نابم را
که عاشق از عیار افتاده در این عصرِ عیّاری…
[محمدعلی بهمن]
amirali-62
قلب من میسوزد و باز درد می کشد
باریست ز غم کز درونش ردمی کشد
آری دل دریایی من سال هاست
طوفانی شده و با خود درد بد می کشد
امیرعلی
نوشته دیگه آهنگ شفتالو از سیما بینا خودت بسرچ بگوش
آی کیو خب باز نشد ک از تو پرسیدم :/
میدونم منم انرژی ذخیره کردم نرفتم ی سایت دیگه بفرستم گفتم تو چربیت زیاده بری ببینی و بگوشی ثوابی کرده باشم