azar
قطره قطره خاطرات تو
قلمم رو به رقص در آورد
سطر سطر دفترم پر شده
از عاشقانه هایی برای تو
هق هق و بغض دلتنگی ام
بند آورده نفسم رو
کاش بیاد و کنار بزنه
این ابر سیاه رو بارون
بباره و بباره و بباره
آری چتر یاد تو همیشه بازه
سارا
اونجا که سجاد سامانی میگه:
گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن!
گاه می لغزد زبانم، بشنو و باور مکن!
گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟
گفتم آری می توانم.. بشنو و باور مکن!
azar
از سه چیز خودمون دور نگه آریم
افسوس
فریاد
نفرین
fatme
همیشه بر آن بودم که دلی را نشکنم
اما وقتی به خودم می نگرم
تکه تکه ام...