یافتن پست: #قاصدک
حضرت@دوست
نوشته بود .....
أعلم أنك ستأتي في يوم من الأيام.
هذا الجسد المتعب سوف ينبض بالحياة مع أنفاسك. سوف تتنفس روح جديدة في هذا الجسد الميت
متأسفانه قاصدک به خواب رفت و نامه اش باقی ماند
أعلم أنك ستأتي في يوم من الأيام.
هذا الجسد المتعب سوف ينبض بالحياة مع أنفاسك. سوف تتنفس روح جديدة في هذا الجسد الميت
متأسفانه قاصدک به خواب رفت و نامه اش باقی ماند
·
aliaga
به نقطه ی آغاز رسیدم
خدایا دلم هوای دیروز را کرده هوای روزهای کودکیم
دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم و آرزوهایم را به دستش بسپرم
دلم میخواهد دفتر مشقم رو باز کنم و دوباره تمرین کنم الفبای زندگی را
میخواهم خط خطی کنم تمام اون روزایی که دل شکستم و دلم را شکستند
چه زود گذشت . . .
و حالا باید صفحهٔ سفید دیگه‌ای که پیش روم گذاشتن‌و پر کنم.
خدا کند امسال رو سفید باشم و صفحه‌م رو کم‌غلط تحویل بدم.
خدایا دلم هوای دیروز را کرده هوای روزهای کودکیم
دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم و آرزوهایم را به دستش بسپرم
دلم میخواهد دفتر مشقم رو باز کنم و دوباره تمرین کنم الفبای زندگی را
میخواهم خط خطی کنم تمام اون روزایی که دل شکستم و دلم را شکستند
چه زود گذشت . . .
و حالا باید صفحهٔ سفید دیگه‌ای که پیش روم گذاشتن‌و پر کنم.
خدا کند امسال رو سفید باشم و صفحه‌م رو کم‌غلط تحویل بدم.
حضرت@دوست
عاشق و شیدا
ای که گلها می شوی , مشک محیا می کنی
زیر لب از چه نظر باز ,تو نجوا می کنی
باغ بستان شده ای , جاذبه ی شهر دلان
ساز دلها میزنی , باز تو حاشا می کنی
قاصدک , باز چرا ,حرف دلت , کم می کنی
ای که تو رونق عشق , بر لب من , وا می کنی
ماه شبها می شوی , ای همه شب در نظرم
شهره ی شهر دلم , عاشق و شیدا می کنی
پنجره به پنجره , با تو , تماشا دارم
آمدی ,خوش آمدی , چشمه , تو , دریا می کنی
ای که گلها می شوی , مشک محیا می کنی
زیر لب از چه نظر باز ,تو نجوا می کنی
باغ بستان شده ای , جاذبه ی شهر دلان
ساز دلها میزنی , باز تو حاشا می کنی
قاصدک , باز چرا ,حرف دلت , کم می کنی
ای که تو رونق عشق , بر لب من , وا می کنی
ماه شبها می شوی , ای همه شب در نظرم
شهره ی شهر دلم , عاشق و شیدا می کنی
پنجره به پنجره , با تو , تماشا دارم
آمدی ,خوش آمدی , چشمه , تو , دریا می کنی
Ahmad
__
یارِ من ای یار
پیچیده‌ام در سطرهای قدری تنگ‌تر ازآغوشمان
گرفته‌ام بغل به بغل بهانه
تا از تو بنویسم هنری‌تر از شعر!
به‌به
چه بوسه‌های فراتنی که پرسه می‌زنند دور لبهایم.
کشیده‌ام در کوچه‌ها
ردِ پاها و اغمای حضور در موربِ انتظارها
آه
ای خیالِ من
قاصدکِ من
با پری‌های ورپریده نپر!
برهنگی هراسان‌تر از نوری‌ست لمیده در تاریکی
بقایایم را نسوزان
و چرب کن بلوغت را به انتظارِ فرداها
صبر می‌پذیرد تخیل این رویای هزارساله.
یار ای یار
به دندان برده‌ام مالیخولیای تنهایی را
هیچ لذتی در این کبود
بیشتر از با تو بودن نمی‌ارزد.
"م‌ب آهو"
یارِ من ای یار
پیچیده‌ام در سطرهای قدری تنگ‌تر ازآغوشمان
گرفته‌ام بغل به بغل بهانه
تا از تو بنویسم هنری‌تر از شعر!
به‌به
چه بوسه‌های فراتنی که پرسه می‌زنند دور لبهایم.
کشیده‌ام در کوچه‌ها
ردِ پاها و اغمای حضور در موربِ انتظارها
آه
ای خیالِ من
قاصدکِ من
با پری‌های ورپریده نپر!
برهنگی هراسان‌تر از نوری‌ست لمیده در تاریکی
بقایایم را نسوزان
و چرب کن بلوغت را به انتظارِ فرداها
صبر می‌پذیرد تخیل این رویای هزارساله.
یار ای یار
به دندان برده‌ام مالیخولیای تنهایی را
هیچ لذتی در این کبود
بیشتر از با تو بودن نمی‌ارزد.
"م‌ب آهو"
فوتت خبلی محکم بود دوبل خارج شد
@elham مگه ن ؟؟
ن
تو فوت کن ازتون فوت کردن یاد بگیرم
یاس هم یاد میگیره ولی در خفا
دست مهربون و نورانی یاس رو هم دیدیم
دوس دارم نظر کارشناسیتو بدونم میشه از نظر کارشناسی بصورت احساسی ی پست اختصاصی با نقاشیه وسواسی بذاری نظرمون رو ب نظرت جلب کنی؟؟