یافتن پست: #قاصدک

سکوت شب
سکوت شب
قاصدک !
شعر مرا از بر کن..
برو آن گوشه باغ..
سمت آن نرگس مست…
و بخوان در گوشش…
و بگو باور کن…
یک نفر یاد تو را…
دمی از دل نبرد…

“سهراب‌سپهری”

حضرت@دوست
حضرت@دوست
در انتظار............!

ای همسفرو همصدای من
امروزجای خالی تورا با سکوتم پر می کنم
ولی دیگر طاقت ندارم

نمی توانم تو را در خاطره ها نقاشی کنم
اما می دانم که تو می آیی
زود تر از دیر
آمدنت نزدیک است

ومن جای خالی تورا می خواهم با قاصدک ها تقسیم کنم
با چشمانت گرمی ده
تا آن زمان که می آیی
در انتظارت هستم


wolf
wolf
از قدیم رسم بود ،
که اگر ستاره دنباله دار دیدی آرزو کنی…
اگر قاصدک دیدی آرزو کنی…
ستاره رد می شود...
قاصدک را هم باد می برد...
قدیمی ها خیلی چیزها را خوب می دانستند...
می دانستند که آرزو ماندنی نیست...
می دانستند نباید آرزو به دل ماند...
آرزو را باید فوت کرد...
رها کرد به حال خودش...
آرزو را روی دلهایتان نگذارید...
نباید راکد بمانند....
آب هم با آن همه شفافیتش
یک جا بماند کدر می شود و بو می گیرد...
آرزوهایتان را بدهید دست باد...
آنها باید جاری باشند...
تا برآورده شوند...
امیدوارم امروز روز بر آورده شدن آرزوهایتان باشد…

0
0
چه سخت است دلتنگ قاصدک بودن


در جاده ای که در آن هیچ بادی نمی وزد

Farzin
Farzin
سلام
@zira
@sahel
@shadi
@wolf
@helma
@Elahe
@Sare_
@saba-bano

سکوت شب
سکوت شب
کامنت اول {-47-}

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
به نقطه ی آغاز رسیدم

خدایا دلم هوای دیروز را کرده هوای روزهای کودکیم

دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم و آرزوهایم را به دستش بسپرم

دلم میخواهد دفتر مشقم رو باز کنم و دوباره تمرین کنم الفبای زندگی را

میخواهم خط خطی کنم تمام اون روزایی که دل شکستم و دلم را شکستند

چه زود گذشت . . .

و حالا باید صفحهٔ سفید دیگه‌ای که پیش روم گذاشتن‌و پر کنم.

خدا کند امسال رو سفید باشم و صفحه‌م رو کم‌غلط تحویل بدم.



سکوت شب
سکوت شب
قاصدک! هان، چه خبر آوردی؟

از کجا وز که خبر آوردی؟

خوش خبر باشی، اما، اما

گرد بام و در من

بی ثمر می‌گردی


انتظار خبری نیست مرا

نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری

برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس

برو آنجا که تو را منتظرند

مهدى اخوان ثالث

سکوت شب
سکوت شب
“قلب”

قاصدکی ست که اگر پرهایش را بچینی،
دیگر به آسمان اوج نمیگیرد …

wolf
wolf
دل تنگ تو می شود ؟ گمانم ... گاهی ...

همرنگ تو می شود ؟ گمانم ... گاهی ...



در سرخوشی و جنون و بی پروایی

همسنگ تو می شود ؟ گمانم ... گاهی ...



باید کمی از تو دور ... نه ! ممکن نیست !

پیمانه ای از غرور ... نه ! ممکن نیست !



من عابر جاده های دردم اما

از خانه ی تو عبور ... نه ! ممکن نیست!



ای واژه ی شاعرانه سر سبز بمان

در سردی این زمانه سرسبز بمان



یک صاعقه باغ آرزو را خشکاند؟

تو در دل یک بهانه سرسبز بمان



حس خوش عطر بودنت دلچسب است

گهگاه ز خود ربودنت دلچسب است



چون قاصدکی تو را سپردم به نسیم

در اوج بمان ستودنت دلچسب است





سرخوش پارسا

سید ایلیا
سید ایلیا
به تو ای دوست سلام...
حالت آيا خوبست...؟!
روزگارت آبی ست...؟!

همه اينجا خوبند
نی‌لبک می خواند
قاصدک می رقصد
دريا آرام است...
باد عاشق شده است!!
و كسی هست
در اين خاکِ غريب
كه به يادت جاری‌ ست...

wolf
wolf
قاصدک هاى پریشان را که با خود ، باد برد

با خودم گفتم مرا هم می‌توان از یاد برد



ای که می‌پرسی چرا نامی ز ما باقی نماند

سیل وقتی خانه‌ای را برد ، از بنیاد برد



عشق می‌بازم که غیر از باختن در عشق نیست

در نبردی اینچنین هرکس به خاک افتاد ، برد



شور شیرین تو را نازم که بعد از قرن‌ها

هر که لاف عشق زد ، نامی هم از فرهاد برد



جای رنجش نیست از دنیا که این تاراجگر

هر چه برد از آنچه روزی خود به دستم داد، برد



در قمار دوستی جز رازداری شرط نیست

هر که در میخانه از مستی نزد ، فریاد برد





فاضل نظری{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}

سکوت شب
سکوت شب
رهایم کنید


میخواهم خودم باشم ، خودِ خودم


خسته شدم بس که رقاصه شما بودم می خواهم عریان شوم


عریان عریان


از تمام وابستگی ها و اما و اگرها


می خواهم جامه خود را از تن بر کنم


سبک شوم مثل قاصدک رهایم کنید


می خواهم چرخ بزنم ، درآسمان صبح ، سوار بر نسیم


سبک چون قاصدک ، می خواهم عریان شوم از تو


از همه کابوس ها


رهایم کنید

wolf
wolf
باید کمک کنی، کمرم را شکسته‌اند
بالم نمی‌دهند، پرم را شکسته‌اند
نه راه پیش مانده برایم نه راه پس
پل‌هاے امن پشت سرم را شکسته‌اند
هم ریشه‌هاے مرا خشک کرده‌اند
هم شاخه‌هاے تازه‌ترم را شکسته‌اند
حتی مرا نشان خودم هم نمی‌دهند
آیینه‌هاے دور و برم را شکسته‌اند
گل‌هاے قاصدک خبرم را نمی‌برند
پاے همیشه‌ے سفرم را شکسته‌اند
حالا تو نیستی و دهان‌هاے هرزه‌گو
با سنگ حرف مفت، سرم را شکسته‌اند....

"مهدے فرجی"
:گگگ:گگگ:گگگ:گگگ:گگگ

wolf
wolf
قاصدک !
شعر مرا از بَر کن
برو آن گوشەیِ باغ
سمتِ آن نرگسِ مست
و بخوان در گوشش
و بگو باور کن
یک نفر یاد تو را
دمی از دل نَبرَد..

{-109-}{-109-}

صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو