استامینوفن ۳۲۵
این که وقتی میزنم رو یسریاتون پروفایلتون خصوصیه و من به پستای قبلیتون دسترسی ندارم ، ناراحتم میکنه. هیچکی پروفایلشو خصوصی نکنه به جز من.
مهاجر
من بلوطی پیربودم زیر یک کوه بلند
نیمم آتش سوخت
نیم دیگرم راباد برد
هادی
ساینا آپدیت شد!
تغییرات جدید:
✅ برای دیدن صفحات خصوصی علاوه بر اینکه شما باید اون پیج رو فالو کنید اون پیج هم باید شمارو فالو کنه!
Saleh
انصاف نیمی از ایمان است!
آری کمی بهتر از دیگرون بود
حداقل او تن خشکیده ی مرا
بی روغن هیمه آتش زد...
مهاجر
ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر
در آفاق گشادهست ولیکن بستهست
از سر زلف تو در پای دل ما زنجیر
من نظر بازگرفتن نتوانم همه عمر
از من ای خسرو خوبان تو نظر بازمگیر
گرچه در خیل تو بسیار به از ما باشد
ما تو را در همه عالم نشناسیم نظیر
در دلم بود که جان بر تو فشانم روزی
باز در خاطرم آمد که متاعیست حقیر
این حدیث از سر دردیست که من میگویم
تا بر آتش ننهی بوی نیاید ز عبیر
گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست
رنگ رخسار خبر میدهد از سر ضمیر
عشق پیرانه سر از من عجبت میآید
چه جوانی تو که از دست ببردی دل پیر
من از این هر دو کمانخانه ابروی تو چشم
برنگیرم وگرم چشم بدوزند به تیر
عجب از عقل کسانی که مرا پند دهند
برو ای خواجه که عاشق نبود پندپذیر
سعدیا پیکر مطبوع برای نظر است
گر نبینی چه بود فایده چشم بصیر
اول ادیبهشت روز سعدیِ جان❤️