“پير اگر باشم چه غم، عشقم جوان است اي پري
وين جواني هم هنوزش عنفوان است اي پري
هر چه عاشق پير تر عشقش جوانتر اي عجب
دل دهد تاوان اگر تن ناتوان است اي پري
پيل ماه و سال را پهلو نمي کردم تهي
با غمت پهلو زدم، غم پهلوان است اي پري
هر کتاب تازه اي کز ناز داري خود بخوان
من حريفي کهنه ام درسم روان است اي پري
ياد ايامي که دل ها بود لبريز اميد
آن اوان هم عمر بود اين هم اوان است اي پري
روح سهراب جوان از آسمان ها هم گذشت
نوشدارويش، هنوز از پي دوان است اي پري