خاطره ایی از آقا سید علی شنیدم که دلم آتیش گرفت ……
شما به مادر شهیدی پیام داده بودی که به آقا سید علی بگو اینقد آرزوی مرگ نکنه ……
وقتی اینو خوندم از خودم بدم اومد اشک در چشمانم حلقه زد به خودم گفتم با این دل سید مظلوم چه کردیم که آرزوی مرگ کرده ……..
اما باز غصه بیشتری دلمو گرفت که شما از دست ما شیعیان چه می کشید ما مسلمونا به اسم اسلام چه داغ ها که بر دلتون و چه سیلیا که بر صورت نازنین شما نزدیم ………
به اسم اسلام مثل حیوونا آدم می کشند و می درند هم دیگه رو ………
ما خودمونو مسلمون داریم ولی امر به معروف و نهی از منکرو فراموش کردیم ……..
ما خودمونو مسلمون داریم ولی تو خیابونا با لباسایی میریم که تو خونه هم شرم آدم میاد بپوشه …….
حجاب که دیگه نباید از اون حرف زد ………
تو دانشگاه میری حریم محرم و نامحرم معنایی نداره ………..
ماهواره شده خدای ما و بندگی اونو میکنیم ………..
نمازو احکام دین که به نفع خودمون است به فراموشی سپرده شده ……….
حرف از دین می زنیم ولی در عمل خلاف اون عمل می کنیم ………..
ای ما گناه می کنیمو شما دعا می کنی که به من مهدی خدایا از گناه شیعیان ما درگذر ……..
روز قیامت چ
1394/03/05 - 11:07