یافتن پست: #گریه

یاس
یاس
در مورد پیش بینی رهبر در خصوص واکسن های امریکایی حرف شد و اینکه الان خود امریکا و شرکت فایزر اعتراف کردن
همکارم در اومد گفت رهبر اینقد خوب چیزای جزیی پیش بینی می کنه و دستور میده
چرا وصع مملکت اینطوره چرا درستش نمی کنه
گفتم رهبر ارشادش بارها و بارها کرده مسولین اجرایی گوش نمیدن و برعکسش میرن گفت باشه دلیل نمیشه رهبر باید درستش کنه
گفتم دوتا بجه زیر ۵ سال داری درسته ؟ چقد به حرفات گوش میدن ؟
حصرت علی هم نتونست امت سرکش رو به راه راست بیاره
اگر رهبر معجزه نمی کنه و یه فرد عادی هست
ولی سر امام حسین آیه اَم حَسِبت‌َ اَن‌َّ اَصحـَاب‌َ الکَهف‌ِ والرَّقیم‌ِ کانوا مِن ءایـَتِنا عَجَبـا را بر بالای نیزه میخونه
همه می بینن می شنون اما انچه شد که نباید می شد


ܝܿܝܸܩܙ
ܝܿܝܸܩܙ
حوصلم سر رفته:گگگ

donya
donya 👩‍👧‍👦
نیما بعد از دیدن نتایج کنکور:))

یاس
یاس
اقا ملت چطور سه وعده میخورید با کلی میان وعده و هل هوله :گگگ
تازه لاغرم هستید :-s
فقط صبونه ساعت ۹ خوردم
ظهر هم چندتا بادوم درختی
الان حس مسمومیت دارم :گگگ
رفتم نوشابه مشکی گرفتم سر بکشم حالم خوب شه
اهای لاغرای خوش خوراک
کجای مجلس نشستید
از همه تان متنفرم اکی بای :گریه

WeT
WeT
😎😎😎

هلیا
هلیا
💔♥♥💔♥💔
پیر مرد ۹۰ ساله دختر میگیره

جوان ۳۰ ساله خودکشی میکنه

💔♥♥💔

aliaga
aliaga
خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی
جانم اولین چیزی باشد که از من میگیری...

-امیرالمومنین-

fatme
fatme
اسمون ابریه و صدای رعد و برق میاد اما بارون نمیاد
مث من

پلاک313
پلاک313
می‌گویند حضرت رضا سلام‌الله‌علیه، از مریضی که محتضر بوده، عیادت کرد. اطراف مریض، کسانی بودند که گریه می‌کردند. گریه می‌کردند که این [شخص] دوست ما بود، آدم مؤمنی بود و... که دارد وفات می‌کند. حضرت لبخندی زد. آمدند بیرون. [به حضرت] عرض کردند: چه مناسبتی داشت [که] دوستانش همه گریه می‌کردند و شما لبخند می‌زنید؟ آن‌هم [یک شخص] مؤمن، صالح و... فرمود: لبخندم برای این بود که همۀ کسانی که اطرافش نشسته‌اند، زودتر از او وفات می‌کنند! او از این مریضی نجات پیدا می‌کند.

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
شادترین آدم ها بهترین چیزها را ندارن
اونا از هر چیزی بهترین ها را میسازن

بهار نارنج
بهار نارنج

@shami
@Jonz_00
@donyaa
@shahin
@elham
@Yas
@fatme
@Nimaqashqayi
@Barannnnnnnnnn
@hadi

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﺳﻦ ٧٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ بیمار ﺷﺪ و ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯی ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﻧﺒﻮﺩ.
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻭ ﻣﺼﺮﻑ ﺩارو، ﺩﮐﺘﺮ ﺑﻪ
ﺍﻭ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﻋﻤﻞ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﺩﺍﺩ و ﻣﺮﺩ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﮐﺮﺩ.

ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﺧﺺ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ بیمارستان، برگه تسویه حساب ﺭﺍ به پیرمرد ﺩﺍﺩند تا هزینه جراحی را بپردازد.

پیرﻣﺮﺩ همین که برگه را گرفت؛ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ. ﺑﻪ ﺍﻭ گفتند که ﻣﺎ می‌توانیم ﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﺨﻔﯿﻒ ﺑﺪﻫﯿﻢ ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺩ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﮔﺮﯾﻪ می‌کرد.

ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ گفتند: می‌توانیم ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺭﺍ ﻗﺴﻄﯽ بگیریم
ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺩ ﮔﺮﯾﻪ‌ﺍﺵ ﺷﺪﯾﺪﺗﺮ ﺷﺪ.

ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪند و از او پرسیدند:
ﭘﺪﺭﺟﺎﻥ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ تو را ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺯﺩ؟ نمی‌توانی هزینه را ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﯼ؟

ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﺑﻠﮑﻪ چیزی که مرا به گریه می‌اندازد این است ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ٧٠ ﺳﺎﻝ به من ﻧﻌﻤﺖ ﺑﯿﻨﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻋﻄﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻫﯿﭻ برگه تسویه حسابی ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﺶ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩ.

یاس
یاس

اینا برا خودم و شاید ناراحتتون کنه یا خوشتون نیاد
پس نخونید
سرریزهای این هفته ی که هنوز قدر یه سال داره کش میاد از شنبه ش یاداور همه خاطرات خاک خورده شده
پس نخونید صرفا برا خالی کردن خودم

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)


ماه 🌒

زاهِر..
زاهِر..
به نظرتون خواب خوب تعبیر میشه؟:/

صفحات: 16 17 18 19 20

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو