یافتن پست: #گریه

...
...
از یه جایی به بعد
اونقدر دلت برای آدمی که بودی تنگ میشه که
دیگه فرصتی برای دلتنگ شدن واسه آدمایی که نیستن نداری …

جآنم❤
جآنم❤
عزیز میگه مردها هر قدر هم که بزرگ و باسواد و پول دار بشن، باز هم مثل بچه ها هستند. زود قهر میکنن، زود پشیمون می شن و زود آشتی می کنن. ممکنه جلو زن ها چیزی نگن اما تنها که شدند شروع می کنن به بغض کردن. می گه به همین خاطره که کسی گریه ی مردها رو نمیبینه. عزیز میگه زن ها هر قدر هم که کوچیک باشن اما مادرند، پناه مردها هستند. حتی دختر کوچولوها پناه باباهاشون هستند

فاطمه
فاطمه

@Jonz_00 چون به برگ علاقه داشتی انگار :))

سامان
سامان
‌تو حق داری که حال دلت شاد باشه.
تو حق داری که این پر از خنده های قشنگ باشه.
تو حق داری جایی که دوست داری باشی.
تو حق داری کاری که دوست داری انجام بدی.
تو حق داری که گاهی غمگین باشی.
تو حق داری که گاهی پر از غصه باشی.
تو حق داری یه روزایی با خودت تنها باشی.
تو حق داری که یه روزایی از شدت درد ، گریه کنی.
ولی خب من حق دخالت تو زندگی تورو ندارم!

سامان
سامان
یه وقتایی تصمیم میگیری عوض شی ، نشون میدی که به آینده امیدواری ، آهنگ شاد پلی میکنی و شیطنت میکنی ، یه مدت هم ادامه میدی...
و بعدش به اندازه تمام مدتی که خودتو نگه داشتی و تظاهر کردی ، گریه میکنی...!

Aseman
Aseman
ای عشق همه بهانه از توست
من خامشم این ترانه از توست
آن بانگ بلند صبحگاهی
وین زمزمه شبانه از توست
من انده خویش را ندانم
این گریه بی بهانه از توست
ای آتش جان پاکبازان
در خرمن من زبانه از توست
افسون شده تو را زبان نیست
ور هست همه فسانه از توست
کشتی مرا چه بیم دریا؟
طوفان ز تو و کرانه از توست
گر باده دهی و گرنه ، غم نیست
مست از تو ، شرابخانه از توست
می را چه اثر به پیش چشمت؟
کاین مستی شادمانه از توست
پیش تو چه توسنی کند عقل؟
رام است که تازیانه از توست
من می‌گذرم خموش و گمنام
آوازه جاودانه از توست
چون سایه مرا ز خاک برگیر
کاینجا سر و آستانه از توست
Seni seviyorum, eşsiz aşkım Seni sonsuza kadar kalbimle gözlerimle ruhumla seviyorum❤️❤️❤️

WeT
WeT
داشتم گریه میکردم بابام اومد تو اتاق یه چند ثانیه نگاهم کرد،شلوارشو کشید بالا،درو بست رفت😒

...
...

اینم ادامه همون شعر ها ک وقت نشد بخوانم خب شعرهاش از خودمه ...



جآنم❤
جآنم❤
گفتند بهار

پشت هم گریه کنیم

بگذار که با شروع غم گریه کنیم

تا باورشان شود که ما یک نفریم

بگذار که تا به جای هم گریه کنیم

...
...


این دکلمه با صدای خودم هس ....

مهدی
مهدی
بزرگ شدیم و
فهمیدیم که دوا، آب میوه نبود.
بزرگ شدیم و فهمیدیم که پدر همیشه
با دستان پر باز نخواهد گشت آنطور که مادر گفته بود.
بزرگ شدیم و فهمیدیم که چیزهای ترسناک تر از تاریکی هم هست!
بزرگ شدیم به اندازه ای که فهمیدیم پشت هر خنده ی مادر هزار گریه بود
و پشت هر قدرت پدر یک بیماری نهفته!
بزرگ شدیم و فهمیدیم که مشکلات ما دیگر در حد یک بازی کودکانه نیست!
و دیگر دستهای ما را برای عبور از جاده نخواهند گرفت!
بزرگ تر که شدیم، فهمیدیم که این تنها ما نبودیم که بزرگ شدیم؛
بلکه والدین ما هم همراه با ما بزرگ شده اند و چیزی نمانده که بروند! شاید هم رفته باشند...!
خیلی بزرگ شدیم تا فهمیدیم که دلیل چین و چروک صورت مادر و پدر نگرانی از آینده ما بود.
خیلی بزرگ شدیم تا فهمیدیم سخت گیری مادر عشق بود،
غضبش عشق بود،
و تنبیه اش عشق...
و خیلی بزرگتر شدیم
تا فهمیدیم زیباتر از لبخند پدر،
انحنای قامت اوست ....!:🥺🥺💗

فاطمه
فاطمه
گاهی حس میکنم از اون دنیای قبلی با خودم ترس و شک رو آوردم.
ولی همچنان مهربونی و محبت نسبت به همه و دل پاکی و خوش قلبی و خیرخواهی برای همه. :دی

ولی اخیرا به این ترس و شک خیلی دقت کردم.
و دلم میخواد بیشتر بفهمم از خودم. :دی

فاطمه
فاطمه
.

...
...
گاهی
اگر دعایت مستجاب نشد
برو گوشه‌ای بنشین
یك دل سیر گریه كن و بگو:

اَللّهُمَّ اغْفِرْلىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ الدُّعاَّءَ

خدایا...
ببخش آن گناهانم را كه دعایم را حبس كرده است🥺

محمّد
محمّد
حنّانه بابت انتشار تصویر بدون حجاب باهام قهر کرد و در حال گریه است :| :| :|


صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو