یافتن پست: #کارگر

یاس
یاس
وقتی با یک نفر ازدواج می‌کنین در واقع با تمام این‌ها ازدواج میکنین :

- با آسیب‌های اون آدم در گذشته
- با خانواده‌اش
- با عادت‌هاش
- با ترس‌هاش
- با فرهنگی که توش بزرگ شده
- با عقاید، باورها و جهان‌بینیش...
پ.ن.پ:درود بر تجردی :دی

محسن
محسن
استادی با شاگردش از باغى ميگذشت
چشمشان به يک کفش کهنه افتاد.
شاگرد گفت گمان ميکنم اين کفشهاي کارگرى است که در اين باغ کار ميکند . بيا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببينيم و بعد کفشها را پس بدهيم و کمى شاد شويم ...!

استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنيم؛
بيا کارى که ميگويم انجام بده و عکس العملش را ببين!
💰مقدارى پول درون آن قرار بده
شاگرد هم پذيرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند.
کارگر براى تعويض لباس به وسائل خود مراجعه کرد
و همينکه پا درون کفش گذاشت متوجه شيئى درون کفش شد و بعد از وارسى ، پول ها را ديد.
🌿با گريه فرياد زد : خدايا شکرت !
خدايی که هيچ وقت بندگانت را فراموش نميکنى .
ميدانى که همسر مريض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رويی به نزد آنها باز گردم و همينطور اشک ميريخت.
استاد به شاگردش گفت:

هميشه سعى کن براى خوشحالى ات ببخشى نه بستانی...

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢




نگاه همه به پرده سینما بود.
(جشنواره فیلم های ۱۰ دقیقه ای ...)
اکران فیلم شروع شد.
شروع فیلم: تصویر سقف یک اتاق بود...
دو دقیقه از فیلم گذشت
چهار دقيقه ديگر هم گذشت
هشت دقیقه ی اول فیلم تنها تصویر سقف اتاق بود!

صدای همه درآمد.
اغلب حاضران سالن سینما را ترک کردند.
ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایین
و به یک جانباز قطع نخاع خوابیده روی تخت رسید...
جمله زیرنویس فیلم: این تنها ۸ دقیقه از زندگی این انسان بود و شما طاقتش را نداشتید.
پس قدر زندگیتان را بدانید!

رها
رها
دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من سرو خرامان منی ای رونق بستان من چون می روی بی‌من مرو ای جان جان بی‌تن مرو وز چشم من بیرون مشو ای شعله تابان من هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من بی‌پا و سر کردی مرا بی‌خواب و خور کردی مرا سرمست و خندان اندرآ ای یوسف کنعان من از لطف تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من گل جامه در از دست تو ای چشم نرگس مست تو ای شاخ‌ها آبست تو ای باغ بی‌پایان من یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من ای جان پیش از جان‌ها وی کان پیش از کان‌ها ای آن پیش از آن‌ها ای آن من ای آن من منزلگه ما خاک نی گر تن بریزد باک نی اندیشه‌ام افلاک نی ای وصل تو کیوان من مر اهل کشتی را لحد در بحر باشد تا ابد در آب حیوان مرگ کو ای بحر من عمان من ای بوی تو در آه من وی آه تو همراه من بر بوی شاهنشاه من شد رنگ و بو حیران من جانم چو ذره در هوا چون شد ز هر ثقلی جدا...

شامی
شامی
{-95-}{-95-}
میریم واسه مسابقه{-130-}
هرکس میتونه ، به دوتا عکس رای بده.
بیشتر از دوتا شمارش نمیشه.
و فقط هم شماره ی عکسا رو بذارید.
چهارشنبه ساعت 5 عصر هم روز اخر مسابقست .



fatme
fatme

تازه بدنیا اومده🐇

fatme
fatme


آخه انصافه؟ 🥲

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

استادی با شاگردش از باغى می‌گذشت.
چشمشان به یک کفش کهنه افتاد شاگرد گفت گمان میکنم این کفشهای کارگرى است که در این باغ کار می‌کند بیا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببینیم و بعد کفشها را پس بدهیم و کمى شاد شویم!

استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنیم بیا کارى که می‌گویم انجام بده و عکس العملش را ببین...
قدرى پول درون آن قرار بده ....
شاگرد هم پذیرفت و بعد از قرار دادن پول، مخفى شدند کارگر براى تعویض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همینکه پا درون کفش گذاشت متوجه شیئى درون کفش شد و بعد از وارسى، پول ها را دید با گریه، فریاد زد خدایا شکرت ...
خدایی که هیچ وقت بندگانت را فراموش نمیکنى ...
میدانى که همسر مریض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رویی به نزد آنها باز گردم و همینطور اشک میریخت...

استاد به شاگردش گفت همیشه سعى کن
براى خوشحالیت ببخشى نه بستانی.

aliaga
aliaga
دقیقه مطالعه

پلازامگ
پلازامگ
بسیاری از دنبال کنندگان سریالهای کره ای برتر سریال نسل خورشید را از جمله قشنگ ترین سریال های کره ای می‌دانند. این سریال در سال 2016 به کارگردانی لی یون بوک یکی از بهترین کارگردانان کره‌ای ساخته شد و مدت کوتاهی پس از انتشار با بازخوردهای خوبی مواجه و تبدیل به یکی از بهترین سریال های کره ای شد. در اصل تعداد قسمت‌های سریال نسل خورشید 16 قسمت بوده است اما به دلیل محبوبیت بالا و درخواست بیشمار مخاطبان در انتها سه قسمت ویژه نیز برای آن ساخته و منتشر شد.

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

روباهی از بخت بدش به درون چاهی افتاد.
او هرچه تلاش کرد نتوانست از آن بیرون آید.
کمی بعد، بزی از آنجا می گذشت و چون روباه را در چاه دید، پرسید که چه می کند؟
روباه گفت: مگر نشنیده ای که خشکسالی بزرگی در راه است؟
از این رو به این چاه آمده ام تا آب کافی در دسترسم باشد.
تو چرا به من ملحق نمی شوی!؟
بز اندرز روباه را پذیرفت و به درون چاه رفت.
اما روباه به آنی بر پشت بز پرید و پای بر شاخ های طویلش نهاد و از چاه بیرون جست.
آنگاه روباه رو به بز کرد و گفت: خداحافظ دوست من.
اما دیگر به خاطر بسپار:
هیچگاه اندرز کسی که به گرفتاری و مصیبت دچار است را نپذیر....

یاس
یاس
عیدی کارمندا حداکثر ۱۸۰۰ هزار و عیدی کارگرا حداقل ۸ میلیون
اون معلمی که گفت اگر درس بخونی درامدت بیشتر ولی کارگر چون از بدنش استفاده می کنه انه مغز پس درامدش کم زنده میخام 😐
به قول ننه: ر...دم به اون همه درسی که خوندم {-82-}

حضرت@دوست
حضرت@دوست
از هر کرانه تیرِ دعا کرده‌ام روان
باشد کز آن میانه یکی کارگر شود


shahin
shahin


چرا خسته و کوفته؟:( بیا کلی ماساژور برات میارم حالت خوب بشه=)):لاو @Barannnnnnnnnn هر خدماتی خواستی روش کلیک کن:لاو مراکزمون توی تهران شیراز گنبد ارومیه تبریز ساری میباشند:خجالت

صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو