یافتن پست: #پدر

قرآن و دعا
قرآن و دعا
می خواهید غم و غصه برود، گلایه ها و شکایت ها برود، باید به منبع لایزال الهی و به دریای کمال مطلق متصل شویم. این قطره باید به دریا وصل شود.

قطره ها همه باید به همان سرچشمه ای که از آن جدا شده اند برگردند و گرنه در معرض نابودی قرار می گیرند..مهم ترین وسیله شاد شدن و شاد زیستن، ارتباط با خدا و اهل بیت علیهم السلام است. و دعا یکی از بهترین اسباب ارتباط با خداست؛ دعا با دلی پاک و نیتی خالص.
قطره ها همه باید به همان سرچشمه ای که از آن جدا شده اند برگردند و گرنه در معرض نابودی قرار می گیرند..مهم ترین وسیله شاد شدن و شاد زیستن، ارتباط با خدا و اهل بیت علیهم السلام است. و دعا یکی از بهترین اسباب ارتباط با خداست؛ دعا با دلی پاک و نیتی خالص.
از دعاهایی که برای ارتباط با خدا بسیار خوب است، یکی هم دعای «مشلول» است. در روایت آمده است که جوانی پدرش را کتک زد و اینجرم بسیار بزرگ را مرتکب شد. بر اثر نفرین پدر فلج شد. جوان به محضر امیرالمؤمنین علیه السلام متوسل شد. حضرت این دعا را به او آموختند و آن جوان با خواندن این دعا شفا یافت.

aliaga
aliaga


صفحه ۱۱۶

ادامه اگه عمری باشه بعد ماه رمضان ان شاءالله

یاس
یاس
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
امشب پدربزرگ مهربان و مومن فاطمه
چشم به راه بدرقه شماست
اگر تونستید براشون نماز بخونید
و فاتحه
به نام (( تراب فرزند عماد))
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤

شامی
شامی
بعضی وقتا اونی که دوستش داری حتی اگه نباشه هم کس دیگه ای نمیتونه جاشو پر کنه .

به قول مولانا :
من زخم تو را به هیچ مرهم ندهم.❤


یاس
یاس
fatme@
فاطمه عزیز
نمی دانم این چند روز به قلب نازک و پر احساست چه گذشته {-149-}
و کاری از دستمان بر نیامد:هعی
ببخش که به خاطر بعد مسافت کنارت نبودیم . {-149-}
گویا پدر بزرگ مهربانت بار سفر بسته و کوی یار را برگزید 🖤💔 از صمیم قلب به قلب مهربانت و خانواده ت تسلیت میگیم
و ارزوی صبر و شکیبایی و اجر صابران براتون داریم
و دعا می کنیم پدر بزرگ مهربانت بر سفره اهل بیت علیهم السلام مهمان دایمی بهشت برین باشد :دعا

ماریا
ماریا
پسری که به تبعیت از پدرش سر به سجده میذاره، گلیست از گلهای بهشت...

Saleh
Saleh
استاد...
مربی...
پدرمعنوی...
«اولین وظیفه مربی مواظبت از مبارزه شه...»
اما تو اونجا نبودی!
من اومدم سراغت ولی تو باز مثل 25 سال پیش تنهام گذاشتی؛
خعیلی وقته که بخشیدمت ولی
توان پذیرفتنت دوباره کنارم و ندارم...
حتی نمیتونی تصورش و بکنی این ناتوانیم چه دردی داره...





Hana
Hana
این روزا فقط دارم ب این فکر میکنم که دانشگاه تموم شد چ غلطی کنم{-75-}
چرا اینقدر زندگی داره پیچیده میشه {-75-}

aliaga
aliaga
برا ماه رمضان چی تدارک دیدی برا سایت؟؟ @hadi



قرآن رو کی ب عهده گرف ؟؟؟؟ @Z110

حضرت@دوست
حضرت@دوست

الحب يتحول ببطء إلى سراب.
الحب اليوم يعتمد على قدرتك المالية
یاد این جمله می افتم ..که میگفتند
گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل
چرا که..إن قيمة وهيبة كل إنسان مبنية على رأس مال وجوده، وليس على فضائل والده أو نسبه
حالابر عکس شده متاسفانه{-15-}


(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

ناظم الملک از افراد سرشناس شهر شیراز بود، پسرش پس از چند صباحی زندگی کردن در فرنگ به شیراز بر می گردد و ناظم الملک به این مناسبت، تمام اعیان (اشراف) شیراز را به ناهار دعوت می کند.

به رسم مردم شیراز، آلبالو پلوی مخصوصی را که لای آن خروسی گذاشته بودند، بر سر سفره می گذارند. پسر ناظم الملک رو به پدر کرده و می گوید :"آقا جان چیز می خواهم! "ناظم الملک می گوید :"بابا جان چه می خواهی؟ "پسر می گوید :"شوهر مرغ!؟! "

ناظم الملک پس از این گفتگو، از این که فرزندش بعد از مدتی زندگی و تحصیل در فرنگ نام خروس را از یاد برده، سخت عصبانی می شود و دستور می دهد پسرش را فلک کنند و آنقدر چوب بزنند تا نام شوهر مرغ را به خاطر آورد!

مهاجر
مهاجر
تو گروه فامیلی اد م کردن
اصلا حال نمیکنم خیلی رو مخمه
متنای بشدت بی مزه میذارن بعد کلی استیکرای غش غش خنده بقیه میذارن
حالا میخوامم لفت بدم نمیشه چون بهم وصله ی قیافه گرفتن و تخس بودن میچسبونند فقط میتونم صدای گروهو ببندم بهش نگاه نکنم 😏

بهار نارنج
بهار نارنج
دوس دارم برنامه نویسی یاد بگیرم
توو دانشگاه ک چیز بدرد بخور یاد ندادن خیر سرم لیسانس نرم افزارم ولی هیچی از برنامه نویسی بلد نیستم
به نظرتون میتونم؟ و اینکه چقد زمان میبره؟

خانوم میم
خانوم میم
یک آدم زنده در رویاهای خودم هستم!

یاس
یاس
خواستم نگم
ولی به قول دوستم
وطیفه اخلاقی بگم
اولش @hadi
بیشترین شناخت به من و پدرم داره و میدونه بابام چطور ادمی بوده
سرمایه دار ال بل نبود ولی قد حاج فلانی کله گند شهر معروف بود به مستجاب الدعوه بودن کسی مریضی داشت پدر میبرد براش قربانی دبح کنه
اواخر که نمیتونست و ترس حرام شدن بود نمیرفتن
باز چاقو میاوردن در خونه و از بابام میخواستن دعا بکنه
و حرف هایی که در مورد من اینده ام بهم می گفت رویاهای صادقه شون
و اما
دیروز که رفتم رای
من همیشه رای مجلس و شورا سفید مینداختم
دیروز یادم افتاد بابام همیشه اول صبح اول رای میداد
بعد برمیگشت سر راه نون میگرفت
می اومد ما رو هم بیدار میکرد صبحونه بخوریم بریم رای
به نیابت پدرم
و سلامتی مامانم قدم هام و رای رو نذر کردم
و الان یادم افتاد چرا دیشب بابا مهمون من بود
این رای دادن کار کوچیکی نبود
و به دست بابام رسید
ان شاالله :گگگ
برام برا چندمین بار اثبات شد ؛
جدای از تمام کاستی ها و مشکلات و فسادها
این انقلاب صاحب داره پاش خون های مقدسی ریخته شده
دشمن شادش نکنیم

صفحات: 14 15 16 17 18

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو