یافتن پست: #پایان

حضرت@دوست
حضرت@دوست
مزاج جيد في بعض الأحيان
مثل لذة القبلة على جلد الشفتين التي تجلب الكثير من الاحساس

اینجا باید گفت چشیدم تند بود

سارا
سارا
اگر از پایان گرفتن غم هایت نا امید شده اي

به خاطر بیاور زیباترین صبحی که تا به حال تجربه کرده اي را

مدیون صبرت در برابر سیاه ترین شبی هستی

که هیچ دلیلی برای تمام شدن آن نمی دیدي …

سجـــاد
سجـــاد
به قول سهراب سپهری :

گاه باید روئید ، از پسِ آن باران
گاه باید خندید ، بر غمی بی‌ پایان ...:)

Shahan
Shahan
سقف و آشیانه دلم آتش گرفته
ستون هایم فرو ریخته
و دستانم لرزان شده
آهی سرد میکشم
و بی رمق؛
نمیدانم چرا..؟!
ولی مغزم دیگر سیگنال نمیدهد
چشمانم خروشان کرده
جگرم را مث پیرهنم پاره کرده
باران غم میبارد
بر دلم
عرقم هم سرد است و چسبناک
وحی آمده
حالم خوب نیست
دیگر دوست ندارم جمعه را ببینم
چرا شب با من نامهربانی میکند...؟!
صبح را پیشنوازی میکند
آخ از آه سرد بی پایان ....😭

یاس
یاس

✅ پول آدمها رو تغییر نمیده
بلکه اصالت واقعی آدم ها رو به نمایش میذاره{-137-}
اتیو هاروی

EDRIS
EDRIS
@_hedieh_

امیدوارم در سفر زندگی
همیشه راهی برای شادی و رضایت بیابید
و در پایان آرزویی نباشد که بدان دست پیدا نکرده باشید

زاد روزتان مبارک.

حضرت@دوست
حضرت@دوست
برسی عوامل مؤثر خودشناسی بر جامعه
بخش(2)
ده روز مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا


حضرت@دوست
حضرت@دوست
برسی عوامل مؤثر خودشناسی بر جامعه
(بخش 5 )
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوزه عروس هزار داماد است


حضرت@دوست
حضرت@دوست
برسی عوامل مؤثر خودشناسی بر جامعه
(بخش 8 )
زین آتش نهفته که در سینه من است
خورشید شعله ای ست که در آسمان گرفت


aliaga
aliaga
زندگی، همیشه آواز " رسیدن " را سر نمی دهد..
همه وقت که حالِ دل...
حال دلدادگی نیست...
گاه گداری هم پیش می آید ...
که باید برای تمام شدن رابطه ای
لحظه شماری کرد...
وقتی دل شکسته ات نمی خواهد...
دوباره بازگردی!
هرکجا که حرف عشق به میان بیاید...
دست و دلت نلرزد ...
بیفتی به جان خودت ...
و بایستی برای دیدار پایانی یک اشتباه...
کنار آمدن با درد یک عشق بی فرجام...
بهتر از رسیدنی ست ...
که طعم کَزَش تمام عمر از یادت نرود !
زندگی همیشه آواز رسیدن را سر نمی دهد
اما هر نرسیدنی هم هرچند تلخ...
به معنای پایان رابطه با روزگار نیست...
بعضی از تلخی ها را باید قورت داد...
تا ناخوشی اش...
خاطرت را آزرده تر از این ها نکند . . .

حضرت@دوست
حضرت@دوست
درد دوری......

این شعر بسیار زیبا و کوتاه نماد عاشقی است که در حالت انتظار و درد است. داستان غمگین و تاثیرگذار عاشقی که از درد دوری چشم به در دوخته است و هر لحظه منتظر است تا معشوق خود را در میانه در ببیند. این انتظار به حدی طولانی می شود که دریچه هم با عاشق همدردی می کند و در کنار عاشق آه می کشد. در پایان این داستان غمگین مشخص می شود که عاشق بدون نتیجه منتظر مانده است و تمام عمر و جوانی اش را در انتظار وصال کسی گذرانده است که هرگز نخواهد آمد. در پایان امید عاشق نا امید می شود و ناگهان پیر می شود.
شعر نشسته ام به در نگاه می کنم
نشسته ام به در نگاه می کنم
دریچه آه می کشد
تو از کدام راه میرسی
خیال دیدنت چه دلپذیر بود
جوانی ام در این امید پیر شد
نیامدی و دیر شد
نیامدی و …
دیر شد …

aliaga
aliaga
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایهٔ هما را


...

صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو