g.h.o.l.a.m.a.l.i
داستان کوتاه(اعتماد)
تلفن زنگ زد و خانم تلفنچی گوشی را برداشت و گفت: “واحد خدمات عمومی، بفرمائید. ”
شخصی که تلفن کرده بود ساکت باقی ماند. خانم تلفنچی دوباره گفت: “واحد خدمات عمومی، بفرمائید. ” اما جوابی نیامد و وقتی می خواست گوشی را بگذارد صدای زنی را شنید که گفت: “آه، پس آنجا واحد خدمات عمومی است. معذرت می خواهم، من این شماره را در جیب شوهرم پیدا کردم اما نمی دانستم مال چه کسی است”
فکرش را بکنید که اگر تلفنچی بجای گفتن “واحد خدمات عمومی” گفته بود “الو” چه اتفاقی می افتاد!
نتیجه:
در هر رابطه ای اعتماد بسیار با اهمیت است. وقتی اعتماد از بین برود رابطه به پایان خواهد رسید. فقدان اعتماد به سوء ظن می انجامد، سوء ظن باعثخشم و عصبانیت میشود، خشم باعثدشمنی می شود و این دشمنی منجر به جدائی.
ali
آرام باش! درست می شود...
نه هیچ شبی و نه هیچ زمستانی دائمی نیست!
آفتاب می تابد،
شاخه ها جوانه می زنند و تمامِ شکوفه های در انتظار متولد خواهند شد...
هیچ ابری تا همیشه در مقابلِ مهتاب نمی ایستد و هیچ ماهی تا همیشه در حصار نمیمانَد..
نور، سپاه سیاهی را میدرد حتی اگر به قدرِ روزنه ای باشد
و بهار؛ هزار هزار زمستان را سبز میکند،
روزهای سخت رو به پایان است، آرام باش...
# نرگس صرافیان طوفان
محمّد
یه سریال خیلی خوب معرفی کنید
حسام
موقعی که در مراسم دفن کسی شرکت می کنیدسعی کنید اون صحنه آخر که آخرین سنگ لحد را می زارن رو ببینید..سکانس خیلی تأثیر گذاری می تونه باشه ...
مهاجر
الحمدالله رب العالمین
با موفقیت امشب به دو کاربر ساینا شبیخون زدم .وعملیات با موفقیت به پایان رسید
والسلام
مهاجر همدانی
Elham 👩👧👦
وقتی یه نفر با نامزدش تلفنی صحبت میکنه پس از پایان تماس:
نامزد فرانسوی :
گوشیو بغل میکنه😌
نامزد آمریکایی:
گوشیو بوس میکنه💋
نامزد ایرانی :
*141*1#
Saye
نهنگی دید مرگش را ولی دل را به ساحل زد...
من از پایان خود آگاهم اما دوستت دارم....
خانوم اِچ
حیح هیچی نخوندم ۴شدم از ۷