یافتن پست: #مولانا

رها
رها
در نظربازیِ ما بی‌خبران حیرانند

من چُنینم که نمودم دگر ایشان دانند

عاقلان نقطهٔ پرگارِ وجودند ولی

عشق داند که در این دایره سرگردانند

جلوه گاهِ رخِ او دیدهٔ من تنها نیست

ماه و خورشید همین آینه می‌گردانند

عهد ما با لبِ شیرین دهنان بست خدا

ما همه بنده و این قوم خداوندانند

مُفلِسانیم و هوایِ مِی و مُطرب داریم

آه اگر خرقهٔ پشمین به گرو نَسْتانند

وصلِ خورشید به شبپَرِّهٔ اَعْمی نرسد

که در آن آینه صاحب نظران حیرانند

لافِ عشق و گِلِه از یار زَهی لافِ دروغ

عشقبازانِ چُنین، مستحقِ هجرانند

مگرم چشمِ سیاهِ تو بیاموزد کار

ور نه مستوری و مستی همه کس نَتْوانند

گر به نُزهَتگَهِ ارواح بَرَد بویِ تو باد

عقل و جان گوهرِ هستی به نثار افشانند

زاهد ار رندیِ حافظ نکند فهم چه شد؟

دیو بُگْریزَد از آن قوم که قرآن خوانند

گر شوند آگه از اندیشهٔ ما مُغبَچِگان

بعد از این خرقهٔ صوفی به گرو نَسْتانند..

حافظ:x

aliaga
aliaga
مست ِعشقم ٬ مست ِشوقم
مست ِدوست
مست ِمعشوقى
كه عالم مست ِ اوست ^_^


aliaga
aliaga
دلم عشقست ...
فردای دلم معشوق ...
امروز دلم در دل فردای دگر دارد ...


[مولانا]

aliaga
aliaga
کی میاد مشاعره ...؟؟؟

aliaga
aliaga
ترسم آن روز بیایی که نباشد بدنم
کوزه گر کوزه بسازد ز خاک بدنم...

لب آن کوزه بسازد ز خاک لب من
بی خبر لب بگذاری به لبان و دهنم...



رها
رها
علت عاشق ز علت‌ها جداست
عشق اصطرلاب اسرار خداست
عاشقی گر زین سر و گر زان سرست
عاقبت ما را بدان سر رهبرست
هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن
گرچه تفسیر زبان روشنگرست
لیک عشق بی‌زبان روشنترست
چون قلم اندر نوشتن می‌شتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
آفتاب آمد دلیل آفتاب
گر دلیلت باید از وی رو متاب
از وی ار سایه نشانی می‌دهد
شمس هر دم نور جانی می‌دهد
سایه، خواب آرد تو را همچون سمر
چون برآید شمس انشق القمر


مولوی جان❤️

رها
رها
ابریق مرا شکستی ربی

بر من در عیش را ببستی ربی

من می خورم و تو میکنی بد مستی ؟!

خاکم به دهن ، مگر تو مستی ربی ؟!

🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
ناکرده گنه در این جهان کیست بگو ؟

آن کس که گنه نکرد ، چون زیست بگو ؟

من بد کنم و تو بد مکافات دهی

پس فرق میان من و تو چیست بگو ؟!

🌺خیام.. شایدم منسوب به خیام.. 🌺

aliaga
aliaga
تا نشوی مستِ خدا، غم نشود از تو جدا...


aliaga
aliaga
میان پرواز تا پرتاب
تفاوت از زمین تا آسمان است.
پرواز که کنی، آنجا میرسی که خودت می‌خواهی .

پرتابت که کنند ،
آنجا می‌روی که آنان می‌خواهند .

پرواز را بیاموزیم...!



aliaga
aliaga
سنگْ شِکاف می‌کند در هَوَس لقای تو
جان پر و بال می‌زند در طَرَب هوای تو ...




رها
رها
گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم

همچُنان چشمِ گشاد از کَرَمَش می‌دارم

به طَرَب حمل مَکُن سرخیِ رویم که چو جام

خونِ دل عکس برون می‌دهد از رخسارم

پردهٔ مطربم از دست برون خواهد برد

آه اگر زان که در این پرده نباشد بارم

پاسبانِ حرمِ دل شده‌ام شب همه شب

تا در این پرده جز اندیشه او نَگْذارم

منم آن شاعرِ ساحر که به افسونِ سخن

از نِیِ کِلک، همه قند و شِکَر می‌بارم

دیدهٔ بخت به افسانهٔ او شد در خواب

کو نسیمی ز عنایت که کُنَد بیدارم؟

چون تو را در گذر ای یار نمی‌یارم دید

با که گویم که بگوید سخنی با یارم؟

دوش می‌گفت که حافظ همه روی است و ریا

بجز از خاکِ درش با که بُوَد بازارم؟

❤️حافظ❤️

WeT
WeT
وختی تنهامُ ناراحت ،،،


مستم ،،،

خانوم اِچ
خانوم اِچ
گفتم بسته‌ ست دِلم گفت منم قفل گشا...


👤مولانا

سارا
سارا
شمس تبریزی گفت: تقدیر به آن معنا نیست که مسیر زندگیمان از پیش تعیین شده. به همین سبب اینکه انسان گردن خم کند و بگوید" چه کنم. تقدیرم این بوده،" نشانهٔ جهالت است. تقدیر همهٔ راه نیست، فقط تا سر دو راهی هاست. گذرگاه مشخص است اما انتخاب در دست مسافر است. پس نه بر زندگی ات حاکمی و نه محکوم آنی..

رها
رها
چو رسی به طور سینا ارنی مگو و بگذر ....

شيخ اجل سعدي مي گويد :



چو رسي به طور سينا ارني مگو و بگذر

که نيرزد اين تمنا به جواب لن تراني

در جواب سعدي شاعري ( احتمالا حافظ ) مي گويد :
چو رسي به طور سينا ارني بگو و مگذر
تو صداي دوست بشنو نه جواب لن تراني
و در جواب اين دو ، شاعر ديگري ( احتمالا مولانا ) مي گويد :

"ارنی" کسی بگوید که تو را ندیده باشد

تو که با منی همیشه چه ترا چه لن ترانی

صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو