زاهِر..
من همون بیکاریم که تا تهِ پستای علی آقا و هادی و فقطی رفتم، پس با من راجع به سرگرمی صحبت نکنید! سپاس
aliaga
اگه اجازه بدین منم یذره چس ناله کنم؟؟؟
azar
میدونی معنای جمله تنور دلت گرم یعنی چی ؟
یعنی هر جا و هر وقت که یه اتفاق خوب برای تو افتاد
تنور دلت گرم میشه
نون مهربونیت رو میخوری
هر چه دلت گرمتر
مهربونیهات هم بیشتر
روزگارتان آباد تره
wolf
چرا وقتی از چیزی خیلی خوشمون میاد و بنظرمون بامزست دلمون میخواد فشارش بدیم و گازش بگیریم؟
یه اصطلاحی توی روانشناسی وجود داره به اسم Cute aggression, که به معنای پرخاشگری بامزه
اینجوریه که دندوناتو به هم فشار میدی، دستاتو مشت میکنی انقدر که خوشت اومده ازش.
اما چرا این اتفاق میفته؟
وقتی ما یه چیز خیلی بامزه و جذاب می بینیم، مغز همزمان هورمون های خشم رو هم فعال میکنه تا در عین حال که ازش لذت می بریم بتونیم ازش محافظت کنیم
خلاصه اینکه؛
خیلی ها با دیدن یه بچه و نوزاد یا کسی و چیزی که دوستش دارن؛ سگ و گربه، این حالت رو تجربه می کنن.
Saye
اگر بخواهم مساله را بی هیچ حرف اضافهای مطرح کنم، باید بگویم «ابتلا به آن کسی که باید». مثلن دختری با گونهی گُلانداخته و موهای بافتهی پرپیچ، میتواند مبتلا به مردی باشد با شانههای پهن، چشمهای درشت غمگین و صورتی که به زحمت، هر هفته اصلاح میکند؛ اما، لبهاش هر روز میبوسد و بازوهاش، ساعت به ساعت، به آغوش میکشد.
(ادامه در دیدگاه)
....
پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را به تصویر بکشد. نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند. آن تابلو ها ، تصاویری بودند از خورشید به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در چمن می دویدند ، رنگین کمان در آسمان ، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ. پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد. ... اولی ، تصویر دریاچه ی آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود. در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید، و اگر دقیق نگاه می کردند، در گوشه ی چپ دریاچه، خانه ی کوچکی قرار داشت، پنجره اش باز بود، دود از دودکش آن بر می خواست، که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است. تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد. اما کوهها ناهموار بود ، قله ها تیز و دندانه ای بود. آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای تاریک بود، و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیل آسا بودند. این تابلو با تابلو های دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند، هیچ هماهنگی نداشت.اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد، در بریدگی صخره ای شوم، جوجه پرنده ای را می دید
aliaga
زندگی، همیشه آواز " رسیدن " را سر نمی دهد..
همه وقت که حالِ دل...
حال دلدادگی نیست...
گاه گداری هم پیش می آید ...
که باید برای تمام شدن رابطه ای
لحظه شماری کرد...
وقتی دل شکسته ات نمی خواهد...
دوباره بازگردی!
هرکجا که حرف عشق به میان بیاید...
دست و دلت نلرزد ...
بیفتی به جان خودت ...
و بایستی برای دیدار پایانی یک اشتباه...
کنار آمدن با درد یک عشق بی فرجام...
بهتر از رسیدنی ست ...
که طعم کَزَش تمام عمر از یادت نرود !
زندگی همیشه آواز رسیدن را سر نمی دهد
اما هر نرسیدنی هم هرچند تلخ...
به معنای پایان رابطه با روزگار نیست...
بعضی از تلخی ها را باید قورت داد...
تا ناخوشی اش...
خاطرت را آزرده تر از این ها نکند . . .
aliaga
طرف نمیدونم چی فکر کرده اسم بچشو گذاشته بوده علف
علف خانم
رجبی ؟؟؟
ز ه ر ا
👈زهرا و 👈 زاهر
من فکر کردم جای «الف» عوض کردی!!!
خیر
ولی یه ماه و خوردهای فکر کردم که تونستم یه همچین چیزی پیدا کنم جالبه بدونید معنای زاهر با معنای اسمم یکیه
من اون بی حوصله ای هستم
که نخونده لایک میکنم
اخی