یافتن پست: #مرگ

هادی
هادی
صدای تو اومد صدای خنده ی تو پروند از شاخع ام پرنده های منو

دوباره پشت سرم پر از هوای تو بود

کسی نبود ولی صدا صدای تو بود

صدام کردی با گلوی مجروحت صدام کردی با تموم اندوهت

چقدر گریه کنم چقدر تلو بخورم

چقدر به دیوار پیاده رو بخورم چقدر گریه کنم چقدر تلو بخورم

چقدر به دیوار پیاده رو بخورم

تموم داراییم خیال کردنمه هنوز هم دست تو دور گردنمه

آهای خیال هنوز بکش منو هر روز

که مرگ من تنها نفس کشیدنمه چقدر گریه کنم چقدر تلو بخورم

چقدر به دیوار پیاده رو بخورم

چقدر گریه کنم چقدر تلو بخورم چقدر به دیوار پیاده رو بخورم


aliaga
aliaga
ابلیس وقتی نتواند به کسی بگوید "بیا خراب شو" مدام می گوید:
" تو الان خوب هستی"
او را در همین حد متوقف می کند
در حالی که این مرگ و
هلاکت است.

یاس
یاس
خواب خونه مون دیدم همه بودیم
اما تو زمان الان
بابا سرحال قبراق نیمی از ریشاش جوگندمی بود تو خواب شاید شصت سالش بود
خواهرم قبول شده بود
ولی یه ترسی وجودم گرفت به خواهرم گفتم خدا کنه تا تو حقوقت میگیری بابا هم زنده باشه ثمر تو رو هم ببینه
بعد خودم سرزنش کردم که چرا همش به مرگ فکر می کنی
بابا نمی میره بمیره تو هم زنده نمی مونی
پس فکر بد نکن بابا تا همیشه پیشمونه 😭😭😭😭
و با چه ارامش خیلی خاص و شادی چشام باز کردم
ولی نه پدری بود
نه خانه ای
نه خانواده ای 😭😭😭😭😭
و بعد سه سال هنوز باور ندارم که ندارمت {-149-}

Abolfazl
Abolfazl
ضربه زدی؟ضد ضربم
.
.
نفهمیدم ولی گریه کردم
.
.
بی خبر از این که به کی تکیه کردم
.
.
سقوط کردم روحمو زنده کردم
.
.
مث یه آدم مریض در به در به دنبال طبیب میگردمو چشمام به جز تورو ندید
.
.
این ینی عاشق شدنه بی دلیل میشنوی؟
.
.
. خلاصه میگم گیج نشی
.
.
.
تو سارقی که دلو از جاش میکنی.
.
.
.
عاصی نشی تورو خواستیم ولی
.
.
دل تو با گریه های من آسیب ندید
.
.
.
بکن یادی از من
.
.
.
که قاطیم بد
.
.
خدا دید بهش احتیاج دارم آسمون شروع به باریدن کرد
.
.
حالم بده از هر نظر
.
.
.
تگری میزنم داره میترکه سرم از درد
.
.
.
تن لشمو میمالونم به خاکی که قلمروئه گرگاس با خودم آوردم کفن
.
.
امان از عشق
.
.
شایدم حق باتوئه نبودش حواسم بت
.
.
من باهات بدکردم خب اینم تقاصمه
.
.
.
قبل مرگم رو لبم زمزمه ی شهادتین
.
.
.
چشماتو از اون ور ندار
.
.
بیخیال منی که همه جوره سوختم برات

.
عزیزم،اگه خواستی اونم زمین بزنی
.
.
.
یه جوری بزنش زمین که بوش درنیاد
.
.
.
شعری از خودم کاش سوز صدامو گوش میکردین

زاهِر..
زاهِر..
مگه امام علی -علیه السلام- به ازدواج ام کلثوم و عمر رضایت ندادن؟ این مگه نشون‌دهنده‌ی صلح بین امام علی و عمر نیست؟ مگه نه این که این وصلت مهری برای نبود مشکل بین این دو شخصه؟ پس ما چرا آتیش بیارِ معرکه شدیم؟

بیایید ببینم نظراتتون چیه🚶

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
عالمی را پرسیدند:
خوب بودن را کدام روز بهتر است؟
عالم فرمود:
یک روز قبل از مرگ
دیگران حیران شدند و گفتند:
ولی زمان مرگ را هیچکس نمیداند
عالم فرمود:
پس هر روز زندگی را روز آخر فکر کن
و خوب باش شاید فردایی نباشد!



-صبح بخیر-

نعیم
نعیم
وقتی به مرگ فکر می‌کنم

آرامش بخش‌ترین قسمتش اونجاست که
تو هم مثل من می‌میری

{-203-}

نعیم
نعیم
وقتی آخرش مرگه!
مگه فرق می‌کنه چجوری بمیری؟

مهم اینه یه روز بالاخره می‌میری

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
پام درد میکنهدعصب سیاتیکش گرفده .یا سیدی بیا نخسه بپیچ :خسته @dearyourselfd

aliaga
aliaga
قو‌ تنها پرنده ایه که یک بار عاشق میشه ، برای همیشه به پای عشقش میشینه و در تمامِ طول زندگی هر کاری برای راحتیِ عشقش انجام میده؛ تنها پرنده ای که زمان مرگش رو میدونه و یک هفته مونده به مرگش میره جایی که برای اولین بار جفتش رو دیده و عاشقش شده.یک روز مونده به مرگش یه آواز برای جفتش میخونه که به بهترین و زیباترین آواز پرندگان معروفه و بعد سرشو روی بال هاش میذاره و میمیره...

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

حضرت عیسی (ع) در سفري سه قرص نان به همراه خود سپرد.
آن شخص يكي از آن سه قرص نان را مخفیانه خورد، در وقت بازخواست گفت: همین دوقرص بیشتر نبوده است.
حضرت عیسی خاموش ماندند.

حضرت با دعا كوري را شفا داد و گاو مرده اي را زنده كرد و سپس رو به همراه خود کرد و پرسید: به حق آن خدايي كه چنين معجزاتی ارائه كرد، راست بگو آن قرص نان چه شد؟ گفت خبر ندارم. حضرت عیسی دوباره خاموش ماندند.

پس آن حضرت به خرابه اي رسيدند، سه خشت طلا آنجا ديدند، حضرت فرمود «از اين سه خشت يكي از آن تو و يكي از آن من و ديگري براي آن کسی كه قرص نان را خورده است. همراه  گفت: من آن نان را خورده ام حضرت هر سه خشت طلا را به وي داد و از او جدا شد.

از قضا چهار نفر به وي رسيدند، به طمع آن خشتهاي طلا او را كشتند و دو نفر از دزدان عازم خرید طعام شدند، آنها طعامی را خریده و به زهر آغشته کردند و چون بازگشتند، آن دو دزد ديگر براي آن خشتهاي طلا برخاسته و آن دو را به قتل رسانيدند و خودشان نيز از طعام زهرآلوده خوردند و هلاک گرديدند.

حضرت@دوست
حضرت@دوست
أنت بعيد عني وأنا قريب من الموت


aliaga
aliaga
رفیقم مےگفت لب مرز یہ
داعشےرو دستگیر ڪردیم👻😎
.
داعشے گفت تــا ساعت11 من
رو بڪشید🤧
تـا نهار رو با رسول
خدا و اصحابش بخورم!🥘😌
😒
اینام لــج ڪردن ساعـت‌ 14
ڪشتنش👊🏻😁
گفتـن: حالا برو ظرفاشون‌ رو بشــور😂😂🤣🤣😒

حضرت@دوست
حضرت@دوست
فریادرسی

آژانس امنیت ملی آمریکا در کتاب بحارالظلمات، ج123456789، ص10، اعلام کرده: کسی که همسایه اش اینترنت نداشته باشد و نتواند از امکانات وایبر، لاین، واتس آپ و یا تانگو... استفاده کند، درحالی که خودش شبانه روز آنلاین است، از ما نیست و هرگز لایک یا صلوات های که برایش زده می شود به او نخواهد رسید و به همسایه اش می رسد.(1){-91-}{-91-}

حضرت@دوست
حضرت@دوست
زن با محبت{-15-}

مردی مرده بود و او را غسل داده و کفن کرده بودند و روی تخت غسالخانه گذاشته بودند تا تابوت بیاورند و تشیعش کنند. زنش را دیدند که بادبزنی به دست گرفته و کفن او را که از آب غسل مرطوب شده بود، باد می زند! گفتند: عجب زن با مهر و محبتی که حتی بعد از مرگ شوهرش به فکر آسایش اوست. نزدیک رفتند و گفتند: ای زن، مرده را خیسی و خشکی و سردی و گرمی تفاوت نمی کند. خودت را به رنج مینداز. زن گفت: آخر شوهرم وصیت کرده که تا کفنش خشک نشده شوهر نکنم.{-18-}{-18-}

صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو