یافتن پست: #زندان
√ محسن قـوامــی
گاهی اوقات قرارست که در پیله ی درد
نم نمک "شاپرکی" خوشگل و زیبا بشوی...
گاهی انگارضروری ست بِگندی درخود
تا مبدل به" شرابی" خوش و گیرا بشوی...
گاهی ازحمله ی یک گربه،قفس میشکند
تا تو پرواز کنی،راهی صحرا بشوی...
گاهی از خار گل سرخ برنجی بد نیست
باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی...
گاهی ازچاه قرارست به زندان بروی
آخرقصه هم
آغوش زلیخا بشوی...
#فروغ_فرخزاد
نم نمک "شاپرکی" خوشگل و زیبا بشوی...
گاهی انگارضروری ست بِگندی درخود
تا مبدل به" شرابی" خوش و گیرا بشوی...
گاهی ازحمله ی یک گربه،قفس میشکند
تا تو پرواز کنی،راهی صحرا بشوی...
گاهی از خار گل سرخ برنجی بد نیست
باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی...
گاهی ازچاه قرارست به زندان بروی
آخرقصه هم
آغوش زلیخا بشوی...
#فروغ_فرخزاد
rahim
حکایتها حاوی نکات قابل تاملی هستند .باشد که ازاین جکایت ها درس هایی بگیریم و عمل کنیم.
حکایتی از مولانا پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبیدو تکرار می کرد :
ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای.
پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت، یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت :
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟!
پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است! پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد
حکایتی از مولانا پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبیدو تکرار می کرد :
ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای.
پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت، یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت :
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟!
پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است! پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد
حسام
امروز یه نتیجه مهمی تو زندگیم رسیدم و این که به غیر از خدا هیچ کس را برا رفاقت نگیرید...چون هیچ بشری لایق رفاقت نیست...دوست باشید ولی به عنوان رفیق بهش دل نبندید...تف به خیانت..تف به دروغ...تف به خدعه..تف به نیرنگ...تف به بی شرفی ...تف به خودم که همیشه زود به آدما اعتماد می کنم...
.gif ":آینه"){kind=icon}
بسم الله الحب
دعای مجیب برای روشنی و قوّت چشم
این دعا در کتاب مستدرک الوسائل از لسان برخی از بزرگان نقل شده و گفته شده برای روشنی و قوّت چشم بسیار مفید است:
اَللّهُمَّ رَبَّ الْکَعْبَةَ وَ بانِیها وَ فاطِمَةَ وَ اَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا نَوِّرْ بَصَرِی وَ بَصِیرَتِی
خدایا! پروردگار کعبه و بانیش و فاطمه و پدرش و همسرش و فرزندانش منورکن چشمم و بینائیم را
منبع....صحیفه فاطمیه، ص 159.
این دعا در کتاب مستدرک الوسائل از لسان برخی از بزرگان نقل شده و گفته شده برای روشنی و قوّت چشم بسیار مفید است:
اَللّهُمَّ رَبَّ الْکَعْبَةَ وَ بانِیها وَ فاطِمَةَ وَ اَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا نَوِّرْ بَصَرِی وَ بَصِیرَتِی
خدایا! پروردگار کعبه و بانیش و فاطمه و پدرش و همسرش و فرزندانش منورکن چشمم و بینائیم را
منبع....صحیفه فاطمیه، ص 159.
Aseman
به فرزندانمان در کودکى
وقت بیشترى براى عروسک بازى بدهیم
تا وقتى بزرگ شدند با آدمها بازى نکنن….!
وقت بیشترى براى عروسک بازى بدهیم
تا وقتى بزرگ شدند با آدمها بازى نکنن….!
محسن
اردیبهشت، با نفس‌های پیامبرانه ات جوانه می‌زند
و تو می‌آیی تا خورشید آگاهی را در قلب‌های حاصلخیز فرزندان سرزمینت بکاری
دستان سپیدت بر پیکر تخته سیاه، نور می‌پاشد
و الفبای روشنی، در اذهان تاریکمان حک می‌شود
روز معلم گرامی باد
و تو می‌آیی تا خورشید آگاهی را در قلب‌های حاصلخیز فرزندان سرزمینت بکاری
دستان سپیدت بر پیکر تخته سیاه، نور می‌پاشد
و الفبای روشنی، در اذهان تاریکمان حک می‌شود
روز معلم گرامی باد
....
زندگیم زندانه چاویلم گریانه دلم وه شون تو وی شهره ویلانه
هاوار هی دایه و هی دایه دوس ولیم بریایه
آه و ناله و نازاری وه دویری لیلایه
کس نیه یادم کید یه شو باید شادم کید
وه زنجیر ماتم بلکه آزادم کید
هاوار هی دایه و هی دایه دوس ولیم بریایه
زندگیم زندانه چاویلم گریانه دلم وه شون تو وی شهره ویلانه
هاوار هی دایه و هی دایه دوس ولیم بریایه
آه و ناله و نازاری وه دویری لیلایه
کس نیه یادم کید یه شو باید شادم کید
وه زنجیر ماتم بلکه آزادم کید
هاوار هی دایه و هی دایه دوس ولیم بریایه
مهاجر
خنده‌ی خشکی به لب دارم ولی بارانی‌ام
ظاهری آرام دارد باطن طوفانی‌ام
مثل شمشیر از هراسم دست‌وپا گم می‌کنند
خود ولی در دست‌های دیگران زندانی‌ام
بس که دنبال تو گشتم شهره عالم شدم
سربلندم کرده خوشبختانه سرگردانی‌ام
می‌زند لبخند بر چشمان اشک‌آلود شمع
هرکه باشد باخبر از گریه‌ی پنهانی‌ام
هیچ دانایی فریب چشم‌هایت را نخورد
عاقبت کاری به دستم می‌دهد نادانی‌ام
#سجاد_سامانی
ظاهری آرام دارد باطن طوفانی‌ام
مثل شمشیر از هراسم دست‌وپا گم می‌کنند
خود ولی در دست‌های دیگران زندانی‌ام
بس که دنبال تو گشتم شهره عالم شدم
سربلندم کرده خوشبختانه سرگردانی‌ام
می‌زند لبخند بر چشمان اشک‌آلود شمع
هرکه باشد باخبر از گریه‌ی پنهانی‌ام
هیچ دانایی فریب چشم‌هایت را نخورد
عاقبت کاری به دستم می‌دهد نادانی‌ام
#سجاد_سامانی
یاس
این قشنگ بود 
🔰 ابوزکریا، تحلیلگر الجزایری: از ایران تشکر میکنم؛ درحالی که عرب‌ها فلسطین را فروختند، فرزندان سلمان فارسی انتقام مردم فلسطین را گرفتند.
🔰 ابوزکریا، تحلیلگر الجزایری: از ایران تشکر میکنم؛ درحالی که عرب‌ها فلسطین را فروختند، فرزندان سلمان فارسی انتقام مردم فلسطین را گرفتند.
.gif ":ناراحت"){kind=icon}
.png ":تف"){kind=icon}
.gif ":مرگ"){kind=icon}
.gif ":چیشد"){kind=icon}
.gif ":خندیدم"){kind=icon}
.gif ":نصیحت"){kind=icon}
.gif ":بازی"){kind=icon}
.gif ":بگیر"){kind=icon}
.gif ":تپش"){kind=icon}
.gif ":تولوخدا"){kind=icon}
.gif ":یاس"){kind=icon}
.gif ":سمانه"){kind=icon}
.gif ":لباس"){kind=icon}
.gif ":جشن"){kind=icon}
.gif ":خیخ"){kind=icon}
.gif ":برق"){kind=icon}
.gif ":جر"){kind=icon}
.gif ":شهین"){kind=icon}
.gif ":باهار"){kind=icon}
.gif ":عشوه"){kind=icon}
.gif ":گردالی"){kind=icon}
.gif ":پاره"){kind=icon}
.gif ":وت"){kind=icon}
.gif ":خودم"){kind=icon}
.gif ":اخم"){kind=icon}
.gif ":اوف"){kind=icon}
.gif ":ادریس"){kind=icon}
.gif ":الهام"){kind=icon}
.jpg ":مظلوم"){kind=icon}
.gif ":بلرزون"){kind=icon}
.gif ":باران"){kind=icon}
.gif ":پرچم"){kind=icon}
.gif ":نسکافه"){kind=icon}
.gif ":پوزخند"){kind=icon}
.gif ":اکلیلی"){kind=icon}
.gif ":ضرب"){kind=icon}
.gif ":حنا"){kind=icon}
.gif ":شراب"){kind=icon}
.gif ":هق"){kind=icon}
.gif ":علی"){kind=icon}
.png ":بغز"){kind=icon}
.gif ":شامی"){kind=icon}
.gif ":شرور"){kind=icon}
.gif ":مهرابه"){kind=icon}
.gif ":ظرف"){kind=icon}
.gif ":حوصلم"){kind=icon}
.png ":خونوک"){kind=icon}
.gif ":پوکر"){kind=icon}
.gif ":گستاخ"){kind=icon}
.gif ":خودکشی"){kind=icon}
.gif ":حیاکن"){kind=icon}
.gif ":دماغ"){kind=icon}
.gif ":نیما"){kind=icon}
.gif ":ساز"){kind=icon}
.gif ":تانگو"){kind=icon}
.gif ":پرو"){kind=icon}
.gif ":دخترباز"){kind=icon}
.gif ":عطسه"){kind=icon}
.gif ":درس"){kind=icon}
.gif ":خلال"){kind=icon}
.gif ":زندان"){kind=icon}
.jpg ":گمشو"){kind=icon}
.gif ":ارادت"){kind=icon}
.jpg ":بمیر"){kind=icon}
.gif ":شعرنگو"){kind=icon}
.gif ":پدرام"){kind=icon}
.gif ":گنگ"){kind=icon}
محمّد
۶ سال پیش چنین روزی بود که کشیک بودم. ساعت ۱۲ که شد رفتم بیمارستان. خانمم از حدود ۲۰ اسفند تو بیمارستان بستری بود. حنّانه کوچولو عجله‌ای نداشت برای اومدن. همه فکر می‌کردیم یه اسفندی دیگه به خانواده اضافه میشه ولی حنّانه کوچولو با بهار بیشتر حال می‌کرد. بالاخره خانم خانم‌ها رضایت دادن و ۴ فروردین حدود اذان ظهر تشریف‌شونو آوردن به این دنیا و من پدر شدم. همیشه بهش میگم روز تولدت برای من خیلی مهمه چون تو باعث شدی من بابا بشم و کلی ذوق می‌کنه
تولد تو و بابا شدن من مبارکمون عشق بابا
تولد تو و بابا شدن من مبارکمون عشق بابا
شامی
یه سال دیگه رو پشت سر گذاشتیم؛
چه خوب چه بد
چه تلخ و چه شیرین
آرزو میکنم سال جدید
همون سالی باشه که همیشه منتظرش بودین
سال نو مبارک همگی❤❤❤
چه خوب چه بد
چه تلخ و چه شیرین
آرزو میکنم سال جدید
همون سالی باشه که همیشه منتظرش بودین
سال نو مبارک همگی❤❤❤
جا منم اش و زولبیا بخور