ابوسعید ابوالخیر را گفتند: فلانی قادر اسـت پرواز کند
گفت: اینکه مهم نیست، مگس هم میپرد.
گفتند: فلانی را چه می گویی؟
روی آب راه می رود!
گفت: اهمیتی ندارد، تکه اي چوب نیز همین کار را میکند.
گفتند: پس از نظر تو شاهکار چیست؟
گفت: اینکه در بین مردم زندگی کنی ولی هیچگاه بـه کسی زخم زبان نزنی، دروغ نگویی، کلک نزنی و سو استفاده نکنی و کسی را از خود نرنجانی.
این شاهکار اسـت...
نوشتــم:فاحــشه در آغـ ـ ـوش خدا
نوشتند:ابلحـــ فاحــشه کجا خدا کجا؟؟
نوشتم:فاحــشه هم خدایی داره
نوشتند:کفر نگو نامسلـــــمون
نوشتم:کفر؟؟شما مسلمونها هم دنبال فاحــشه ی بیخدایید
نوشتند:قضاوت میکنی؟؟
نوشتم:قضاوت رو شما میکنید که تن فروشان رو از زاهدان ظاهرپرست کمتر میدونید
نوشتند: فاحـــشه گناهکاره و جاش تو جهنمه
نوشتم:مگر شما خدایید
نوشتند:تو ادیان گفته
نوشتم:خدایی که من میشناسم بالاتر از ادیانه
نوشتند:حرف زدن با تو فایده نداره تو کافری
این بار با ســـــیگارم می نویسم: آهای انسانها زود قضاوت نکنید...
فاحــــشه هم میتونه خداپرســت باشه!!!!
یه مادر بچه ش هر چقد هم نافرمانی کنه هر زمان ک بیاد سمت مادرش و بخاد بره تو آغوشش نمیتونه نه بگه،، محبت خداوند ب انسان ها باید خیلی بیشتر باشه...
صد البته ک خب عذابش هم سرجای خودش...
پول میگیرم سر کتاب باز میکنم براتون دوستان
از انجیل و تورات و قران .
من خانوادم سیدن ولی چون خودم رنگ سبز دوست نداشتم ترجیح دادم سید نباشم رفتم دی ان ای ام رو عوض کردم الان دیگه سید نیستم
گل هایی که میکشم هم سبز نیست، شفافه فکر کنم شیشهس اصن 😵💫🙂
پدر بزرگم دعا نویس بوده و جلوی چشمم رنگ آسمان رو از آبی به سیاه بدل کرد اونهم در عرض یکساعت
نمونه کار هم خواستید دایرکت دهید
احضار روح و جن و فال قهوه انجام میشه
همچنین رفع چشم زخم با تخم مرغ هم انجام میدم 🔮⚗️🩹🧿
به علم هم اعتقاد ندارم
پتو شستم تو لگن
نمی دونم چی توش بود یا تو لگن بود
یا تو هوا بود
انگشتم برید
حالا خونی همنیومدا
ولی فورا عفونی شد
یه چیزی انگار با تیغ ببره
حالا اومدم اموکسی سلین ریختم روش کمی ورم دردش بره
من النطافت الی القتل
زمستون پتو شستنت چی بود
شغل چوپانی
تو دهات های شهر ما شغل چوپانی به این صورت هست که هرسال بهار دسته جمعی، مردم جمع میشن جلوی مسجد دهات بعد اونجا درمورد اینکه کی رو به چوپانی بفرستن تصمیم میگیرن! این انتخاب چوپان یک فرآیند بسیار مهم و پیچیده ایه و هرکسی رو برای چوپانی نمیفرستن، معمولا شخصی جوان و با قدرت بدنی خوب و سرعت عمل بالا رو انتخاب میکنن و بهش پول خیلی زیادی هم میدن (به ازای هر گوسفند یه مبلغی میدن) و یه سری قوانین هم داره مثلا اینکه اگه چوپان همراه یا کمک نداشته باشه اهالی ده مجبورن نوبتی باهاش برن به چراگاه یا مثلا تو ده هرچی سگ قوی هست باید با چوپان بفرستن بره به چراگاه بعد مثلا اگه گرگ بزنه به گله و یه گوسفند رو بکشه چوپان باید یه نشونی از اون گوسفند تلف شده بیاره یه تیکه از پوست گوشت یا هرچی ...
کار چوپان هم به این شکل هست که صبح بیدار میشه میاد بیرون مردم گوسفند هاشونو از طویله خارج میکنن میفرستن دنبال چوپان گوسفند های ده جمع میشن دور چوپان و با چوپان میرن به چرا بعد عصر دوباره برمیگردن هر کدوم جدا میشن از گله و برمیگردن به صاحباشون
امیدوارم این مطلب برای شما جالب بوده باشه، شما هم بگین!؟
تا حالا شکار رفتی؟
من می رفتم،ولی دیگه نمیرم!
آخرین باری که شکار رفتم،
شکار گوزن بود،
خیلی گشتم تا یه گوزن پیدا کردم،
من شلیک کردم بهش،
درست زدم به پایش!
وقتی بالای سرش رسیدم هنوز جون داشت،
چشم هاش داشت التماس می کرد،
نفس می کشید، زیباییش من رو تسخیر کرده بود،
حس کردم که اون گوزن می تونه دوست خوبی واسم باشه،
می تونستم نزدیک خونه یه جای دنج واسش درست کنم...
خوب که فکر کردم با خودم گفتم که
اون گوزن واسه همیشه لنگ می زنه و وقتی من رو می بینه یاد بلایی میفته که سرش آوردم!
از التماس چشم هاش فهمیدم بهترین لطفی که می تونم در حقش بکنم اینه که یه گلوله صاف تو قلبش شلیک کنم...
تو هیچ وقت نمی تونی با کسی که بدجور زخمیش کردی دوست باشی!
روی زخمهایت را
خوب بپوشان...
گاهی همین زخمها،
دوستانت را از تو دور میکند
و قند در دلِ دشمنانت را آب؛
گاهی همین زخمها،
از تو آدمی میسازد که
یا باید همیشه سرش پایین باشد
و یا همیشه به دنبال توضیح بگردد!
دیگرانی که نمیتوانند درمانت کنند،
دیگرانی که با حرفها
و زخم زبانهایشان
آتش به جانت میزنند
و پشت سرت میگویند:
خودش مقصر است.
روی زخمهایت را بپوشان
تا کسی دردی روی دردهایت نگذارد
و زخم زبانی برای گفتن نداشته باشد؛
میدانی...
بعضیها همدرد نیستند،
"خودِ درد" هستند...
به پسملی که ماه ها منتظر بود وارد اپلیکیشن ایرانسل من بشه و هدیه ورود 50 گیگی بگیره بزنه به زخمی و الان وارد شد و نوشت اعتبار استفاده امروز 12 ابان چی میگن؟
دوست عزیز من بیشتر از شما برای این مسائل ناراحتم و غصهشو میخورم.
اما مثل شما خشک و خالی نیستم و به ظاهر مذهبی نمیپردازم.
البته شاید شما هم واقعا ناراحت باشید
در چشم شما فقط مسلمان های کشته شده هست. من برای هر دو ناراحتم چه یهودی چه مسلمان. چه ایرانی چه غیر ایرانی.
ما باهم فرق داریم.
انسان باشیم.
اسرائیل مردم معمولی نداره همشون ی مشت آشغال نظامی حیوان صفتن
اگه ی نوک سوزن انسان بودن میرفتن بانظامیا میجنگیدن جوانمردانه
نه اینکه از بالا بمب یک تنی رو خالی کنن رو سر بدبختای بی دفاع
کل دنیا حتی آمریکاو فرانسه و آلمان هرروز اجتماع عظیم حمایت از مردم فلسطین بپا میکنن اونوخ تو ایران ک قلب و مرکز مقاومت هستش ی عده هستین ک طرفدار اون وحشیارو میکنین!!!
روزى زنبور و مار با هم بحثشان شد. مار میگفت: آدمها از ترس ظاهر ترسناک من میمیرند، نه بخاطر نیش زدنم! اما زنبور قبول نمىکرد. مار برای اثبات حرفش، به چوپانى که زیر درختى خوابیده بود نزدیک شد و رو به زنبور گفت: من چوپان را نیش مىزنم و مخفى میشوم؛ تو بالاى سرش سر و صدا و خودنمایى کن!
مار چوپان را نیش زد و زنبور شروع کرد به پرواز بالاى سر چوپان. چوپان از خواب پرید و گفت: اى زنبور لعنتى! و شروع به مکیدن جاى نیش و تخلیه زهر کرد. مقدارى دارو بر روى زخمش گذاشت و بعد از چند روز خوب شد. سپس دوباره مشغول استراحت شد که مار و زنبور نقشه دیگری کشیدند: این بار زنبور نیش زد و مار خودنمایى کرد!
چوپان از خواب پرید و همین که مار را دید، از ترس پا به فرار گذاشت! او بخاطر وحشت از مار، دیگر زهر را تخلیه نکرد و ضمادى هم استفاده نکرد… چند روز بعد، چوپان به خاطر ترس از مار و نیش زنبور مرد!
سالامتا باشه
🥺😍
زنده اس نگران نباش 😂😂
شکر