یافتن پست: #دیوار

فاطمه
فاطمه
دیگه حرفو کم کنین که بریم بخوابیم. :دی{-174-}

یاس
یاس
بازار مد و مانتو ایران شده
یه پیرهن مردونه کوتاه
یا یه کیسه که تهش سوراخ کله ت رد می کنی
بهشونم می گن مانتو :رفتن

محمّد
محمّد
بی تو مهتاب شبی
کوچه‌ای از شهر ندیدم
که منم همچو فریدون
گذرم بی تو از آن و همه تن چشم شوم
خیره به دنبال تو گردم

خوش به حال تو فریدون
که شبی با هم از آن کوچه گذشتید
خوش به حال تو فریدون
ساعتی بر لب آن جوی نشستید
تو همه راز جهان را دیدی در چشم سیاهش
من چه گویم؟
همه عمر محروم از تماشای نگاهش

تو چطور مست نگشتی
در آن دم که به تو گفت
از این عشق حذر کن؟
تو چطور رقص نکردی
در آن لحظه که می گفت
بر این آب نظر کن؟
تو چطور زنده‌ای اکنون
که به تو گفت
از این شهر سفر کن؟

من اگر چشم سیاهش می‌دیدم
من اگر آوازش را - هرچند که می‌گفت برو- می‌شنیدم
مست و سرخوش
همچون شتری حدی شنیده
می‌دویدم پرسان
که چرا اجلم دیر رسیده؟

خوش به حال تو فریدون
در نهانخانه جانت گلی از یاد او هست
منِ دل‌آزرده چه گویم؟
که دلم
به یک لحظه دیدار او بست



Elham
Elham 👩‍👧‍👦
کیا اینجوری درس مخوندن:))

رها
رها
با چند میلیون الان یه جهیزیه تکمیل میشه ؟!

Mohsen
Mohsen

سر به دیوار زدم دل دیوار شکست
این همه در به دری این همه غصه بس است
دل پر از داغ شده طاقتم طاق شده
این همه غصه بس است
دل تو سر به هوا دل من خاک به سر
هنوز از من دوری هنوز از راه به در
با دل ساده نجنگ نرود میخ به سنگ
منو این حال خرابم تو و این خنده ی بیخود
آه یکی عاشق یکی مغرور قصه از غصه شروع شد

Mohsen
Mohsen

من دلم شکسته از خیلیا
آخه پس روزای خوب کی میاد
از دور و دیوار برام هی میاد
یه جوری غرق شدن کشتیام
که محال از تو گل دربیاد
این روزا عاشق شدن دل میخواد
آهای زخمای جا مونده

aliaga
aliaga
@maria :خخخ:خخخ آقااااا با ما به از آن باش که با خلق ساینا این :خخخ

مآه
مآه
تو فکر کردی این دیوونه‌ها الکی دیوونه شدن؟
نه ؛
اینا با کلی درد دست‌ و‌ پا زدن
با کلی دلتنگی کنار اومدن
کلی حس‌های بد و مزخرف تجربه کردن
شب و روز به دیوار خیره شدن
آخرشم کم آوردن
و شروع کردن به خندیدن به همه‌ چیز

pedram
pedram




:)):))
خانومی شما سینگلی
بعله بعله
آقا شما سینگلی
بعله بعله
هاع
:)):))
@i3ahar_sanjab @donyaa @_hedieh_ @Z110 @elham @hadi @happy @home78 @maria @Tasnim @aliaga @Mah_123 @Liliyo @Samanh @Hana_gh @mohajer @acet

♡✓
♡✓
گاهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید
نه برای این که دیگران را از خودت دور کنی؛
بلکه ببینی چه کسی برای دیدنت دیوار را خراب میکند!




هادی
هادی
می‌رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند
دیده‌ام از روزن دیوار زندان شما



یاس
یاس
اگر با پای شکسته نمیشه دوید با روان آزرده هم نمیشه زندگی‌ کرد.پس نپرسید چرا میشینیم یه گوشه به دیوار زل میزنیم. :ناراحت

مُهاجِر
مُهاجِر
تاحالا تو روستای مخوف ساعت یک شب پانشدی از تونل وحشت جن ها رد شی بری اون ته حیاط دسشویی که عاشقی یادت بره
هر لحظه ممکنه اجنه از درو دیوار دسشویی بهت حمله کنند
و از چاه دسشویی هم صدای جیغ و داد بیاد

محسن
محسن
طلبکاری که مدتها سر دوانده شده بود برای وصول طلبش عزم جزم کرد و خنجر برهنه ای برداشت و به سراغ بدهکارش رفت تا طلبش را وصول کند.
بدهکار چون وضع را وخیم دید گفت:
چه به موقع آمدی که هم اکنون در فکرت بودم تا کل بدهی را یکجا تقدیمت کنم.

چون طلبکار را با زبان کمی آرام کرد دستش را گرفت و گوسفندانی را که از جلوی خانه اش میگذشتند نشانش داد و گفت:
ببین در هر رفت و برگشت این گوسفندان، چیزی از پشمشان به خار و خاشاک دیوارهای کاه گلی این گذر گیر کرده و از همین امروز من شروع به جمع آوری آنها میکنم.
بقدر کفایت که رسید آنها را شسته و به رنگرز میدهم تا رنگ کند و بعد از آن زن و بچه ام را پای دار قالی مینشانم تا فرشی بافته و به بازار برده فروخته و وجه آن را دو دستی تقدیم تو میکنم.
طلبکار از شنیدن این مهملات از فرط خشم به خنده افتاد و بدهکار هم چون خنده او را دید گفت:
مرد حسابی طلب سوخته رو به این راحتی زنده کردی، تو نخندی من بخندم....؟

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو