زهرا !
زهرا !
419 پست

زهرا !
زهرا !
امشب بدون جنگ و خون ریزی خواب رفت!{-156-}

زهرا !
زهرا !
کشو رو باز کردم لباس در بیارم به چیز سیاه دیدم وحشت کردم فک کردم جونوره! دقت کردم دیدم هویج گندیده خشکیده است!
رفتم لباسای تو لباسشویی رو در بیارم همراهشون یه سیب زمینی هم افتاد بیرون!
اومدم بخوابم یه چیز رفت تو کمرم . نگاه کردم دیدم شبشه سس مایونزه تو رخت خواب من!
اومدم سطل اشغال خالی کنم دیدم پستونکش انداخته تو سطل اشغال!



زهرا !
زهرا !
یه رژ لب داشتم سال ۹۴خریده بودم، امروز پسرم خوردش!

زهرا !
زهرا !
صل علی سه ترکه
چشای ترام بترکه!

لامصب این چیه افتاده سر زبون من تو خونه راه میرم داد میزنم اینو میگم

زهرا !
زهرا !
گل پسر خواب رفت.
موندم پاشم برم انار بخورم؟
یاشیر گرم کنم بخورم؟
یا برم تراس کمی هوا بخورم؟
یا اینستا گردی کنم؟
یا بخوابم؟

زهرا !
زهرا !
بلاخره گل پسر مغلوب شد و تسلیم خواب شد!

تبریک به من
تبریک به شما
تبریک به همه جهانیان

زهرا !
زهرا !
من ، گل پسر، بابای گل پسر! هر سه مشغول نبرد تن به تن برای خوابوندن گل پسر!
تا اینجا گل پسر ۶هیچ جلو عه

زهرا !
زهرا !
تاکید میکنم توسل به اهل بیت همیشه جوابه!

در وقت و مکان مناسب !

زهرا !
زهرا !
یه دو سه تا رفیق قدیمی دارم
اینا از قدیم که رفیق بودیم وضع مالیمون همه مث هم داغون بود. اونا یه ذره از من داغون تر بودن!
بعد همیشه مینشستیم به بی پولی خودمون میخندیدیم و... گاهی هم درد و دل میکردیم‌.
مدت هاست از نزدیک ندیده بودمشون .ولی تلفنی هر روز در ارتباط بودیم.
چند روز پیش دیدمشون.
الحمدالله وضع مالیشون خوب شده .، خیلی خوب شده!
قسمت غم انگیزش اینه که اونا خوب شدن ولکن من از قبلم داغون تر شدم.
و دیگه روم نمیشه پیششون به بی پولیم بخندم!

زهرا !
زهرا !
تف به این روزگار
تف تو این اقتصاده
تف به این دولت
سگ تو روح همش

زهرا !
زهرا !
واقعیت اینه که پول ۹۰درصد ماجراست!

زهرا !
زهرا !
ظهر بستنی خورده
امشب با مادرجونش رفته مراسم مولودی. از تو مراسم بهم زنگ زده میگه مامان اینجا به من بستنی دادن اجازه میدی بخورمش؟

نمیرم براش؟



زهرا !
زهرا !
چیپس پنیری
مرغ سوخاری
پیتزا پپرونی
هات داگ میکس
سیب زمینی پنیری
همه اینا با سس زیاااااد
میخوام

زهرا !
زهرا !
خب امشب از اون شباست که گل پسر تا پدر تک تک اعضای خونه رو در نیاره نمیخوابه!

زهرا !
زهرا !
شب عروسیم بود.
داشتم به مهمان ها خوش امد میگفتم.
تعداد زیاد بود هی پشت سر هم داشتم خوش امد میگفتم و اونام میگفتن تبریک میگم و انش الله خوشبخت شین.
خاله همسرم اومد بهش گفتم: سلاااام خیلی خوش اومدین ، تبریک میگم ان شالله خوشبخت شین !

یادش افتادم اعصابم خورد شد

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو