یافتن پست: #دیوارها

√ محسن قـوامــی
√ محسن قـوامــی
متعصبانه به یک پنجره بچسبی
در اسارت دیوارها می میری.

نجات در انعطاف پذیری
و تغییر زاویه نگاه
در زمان درست است
💙


(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

صاحبخانه جوابم کرده بود. خیلی دنبال خونه گشتیم تا خونه‌ای پیدا کردیم ولی دیوارهاش خیلی کثیف بود؛ هزینه نقاش هم نداشتم.
تصمیم گرفتم خودم رنگش کنم؛ باجناق عارف مسلکم هم قبول کرد که کمکم کنه.
چند روز بعد از تموم شدن نقاشی، صاحبخونه جدید گفت که مشکلی براش پیش اومده خواهش کرد قرارداد رو فسخ کنیم!
چاره ای نبود فسخ کردیم!
دست از پا درازتر برگشتیم.
از همه شاکی بودم! از خودم، از صاحب خونه از خدا و...
باجناق با یه آرامشی گفت "خوب شد به خاطر خدا نقاشی کردم" و دیگه هیچ نگفت!

راز آرامش باجناق همین بود؛ فهمیدم چرا ناراحت نیست، چرا شاکی نیست و چرا احساس ضرر نمیکنه.

چون برای خدا کار کرده بود
و از خلق خدا انتظاری نداشت.
کار اگر برای خدا باشه آدم هیچ وقت ضرر نمیکنه چه به نتیجه برسه، چه به نتیجه نرسه؛ چون میدونه کاری که برای خدا انجام بشه هیچوقت گم نمیشه

Saye
Saye
عشق و سد مانند هم‌اَند: اگر بگذاری ترک کوچکی ایجاد شود که فقط باریکه آبی از آن بگذرد، اندک اندک تمام دیواره را فرو می‌ریزد و لحظه‌ای می‌رسد که در آن هیچ‌کس دیگر نمی‌تواند جلوی جریان آب را بگیرد. اگر دیوارها فرو بریزند، عشق همه‌چیز را در اختیار می‌گیرد؛ دیگر برایش مهم نیست که ممکن چیست و ناممکن چیست. برایش مهم نیست که می‌توانیم یا نمی‌توانیم معشوق‌مان را در کنار خود داشته باشیم یا نه.

عشق یعنی اختیار از کف دادن!

📚کنار رود پیدرا نشستم‌ و گریستم


شعرگان
شعرگان
هنگام عروسی محمدرضا شاه پهلوی و فوزیه چون مقرر بود میهمانان مصری و همراهان عروس به وسیله¬ی راه آهن جنوب تهران وارد شوند از طرف دربار و شهربانی دستور اکید صادر شده بود که دیوارهای تمام دهات طول راه و خانه های دهقانی مجاور خط آهن را سفید کنند. در یکی از دهات چون گچ در دسترس نبود بخشدار دستور می¬دهد که با کشک و ماست که در آن ده فراوان بود دیوارها را موقتاً سفید نمایند، و به این منظور متجاوز از یک هزار و دویست ریال از کدخدای ده گرفتند و با خرید مقدار زیادی ماست کلیه¬ی دیوارها را ماستمالی کردند.


کاربرد ضرب المثل :
آنگاه که فردی قصد دارد تا کاری را بدون دقت و توجه لازم و سرسری انجام دهد، این ضرب المثل برایش استفاده می شود و ناراحتی دیگران از کار اون گوشزد می شود.

aliaga
aliaga
{-99-}

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

طلبکاری که مدتها سر دوانده شده بود برای وصول طلبش عزم جزم کرد و خنجر برهنه ای برداشت و به سراغ بدهکارش رفت تا طلبش را وصول کند.
بدهکار چون وضع را وخیم دید گفت: چه به موقع آمدی که هم اکنون در فکرت بودم تا کل بدهی را یکجا تقدیمت کنم.

چون طلبکار را با زبان کمی آرام کرد دستش را گرفت و گوسفندانی را که از جلوی خانه اش میگذشتند نشانش داد و گفت:
ببین در هر رفت و برگشت این گوسفندان، چیزی از پشمشان به خار و خاشاک دیوارهای کاه گلی این گذر گیر کرده و از همین امروز من شروع به جمع آوری آنها میکنم.
بقدر کفایت که رسید آنها را شسته و به رنگرز میدهم تا رنگ کند و بعد از آن زن و بچه ام را پای دار قالی مینشانم تا فرشی بافته و به بازار برده فروخته و وجه آن را دو دستی تقدیم تو میکنم.
طلبکار از شنیدن این مهملات از فرط خشم به خنده افتاد و بدهکار هم چون خنده او را دید گفت:
مرد حسابی طلب سوخته رو به این راحتی زنده کردی، تو نخندی من بخندم....؟

aliaga
aliaga
کاش کودک بودیم..
تا بزرگترین ...
خطای ما ...
خط خطی.....
کردن روی ...
دیوارها بود...
نه دل انسان ها...

korosh
korosh
صف نونوایی نمیره دوتا نون بگیره واسه ننش

بعد به دوس دخترش میگه :

(من دیوار امن توام)


شهرداری خرابت کنه به حق پنج تن😐{-18-}

سید ایلیا
سید ایلیا
در حافظه پنجره این خانه
یک دوستت دارم درگلوی دیوارها
یک بغض مزمن و در ذهن آینه
یک تصویر غمگین
از تنهایی من
و جای خالی تو مانده است...
جای خالی‌ات از
تنهایی من بزرگتر است
و در قفسه کمدها جا نگرفت
و از آن گودال باغچه حیاط،
هم صدایت بیرون ماند
صدایی که
مرتب در گوشم می‌خواند:
دوستت دارم...

shahin
shahin
می شینم توو سواری
فردا میام به ساری
خرید می کنم یه گاری{-45-}{-65-}{-90-}{-115-}

@sara-a @shami

Setare
Setare
من دلم روشن است. روزے تو از راه میرسی، و کوچه بوے عطر تو را می‌گیرد. دیوارها گُل میدهند، پنجره‌ها عاشق میشوند، و این خانه خوشبخت. آن روز براے تمام خستگی‌هایم، یڪ صندلے روبه‌روے تو کافی‌ست …!

حضرت@دوست
حضرت@دوست

ومُذْ کنتُ طفلا ًوجَدتُ الحسین مَلاذاً بأسوارِهِ أحتَمی
از کودکی حسین برایمپناه‌گاهی بود که به دیوارهایش پناه می‌گرفتم
وَمُذْ کنتُ طفلاً عرفتُ الحسین رِضاعاً.. وللآن لم أفطَمِ
از کودکی و از هنگامی که شیرخواره بودمحسین را می‌شناسم و تا به امروز هنوز هم شیرخواره هستم

سید ایلیا
سید ایلیا
⭕️ گزارش‌ اشیاء‌ به‌ انسان

❣ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:
وَالَّذي نَفسِي بِيَدهِ لَا تَقُومُ السَّاعَة حَتّى يَخرُجَ أَحَدكُم مِن أهْلِهِ فَتُخبِرَهُ نَعْلهُ أوْ سَوطُه أوْ عَصَاهُ بِمَا أحدَثَ أهلُهُ بَعْدَهُ

سوگند به آن که جانم در دست اوست، قیامت برپا نمی شود تا این که کفش یا تازیانه یا عصای شخصی به او خبر دهد که خانواده او پس از خارج شدنش از خانه، چه کاری انجام داده است.

💚 نیز امام باقر علیه السلام فرمودند:
آن حضرت بدین سبب مهدی نام گرفت که به امور مخفی هدایت میشود تا جایی که افرادی را گسیل می دارد تا شخصی را که مردم او را مجرم وگناهکار نمی دانند به قتل برسانند. میزان آگاهی حضرت از مردم به اندازه‌ای است که اگر کسی در خانه خودش سخنی بگوید بیم آن دارد که مبادا، دیوارهای خانه اش گزارش وشهادت دهند.

📗فردوس الاخبار، ج۵، ص٩٨
📗بحار، ج۵۲، ص۳۹۰
🌸اللهـم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج🌸

سید ایلیا
سید ایلیا
سلام_امام_زمانم

دنیا با همه زرق و برق هایش،
بدون شما،
مثل ویرانه ای است
که گرد مرگ روی دیوارهایش پاشیده اند
همان‌قدر بی روح...
همان‌قدر عذاب آور...
کاش زودتر بیایی تا دوباره حیات
در رگهای خشکیده جهان جاری شود...

السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَه

صفحات: 1 2 3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو