یافتن پست: #دوستش

حضرت@دوست
حضرت@دوست
نخستین بیعت کننده با امام عصر (عج) کیست؟
کتاب درنگستان : هزار نكته باريكتر ز مو اينجاست

دانلود کتاب با ذکر صلوات بر محمد آل محمد
[لینک]
شرح عنوان کتاب در دید گاه

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

دخترک که از درس ریاضی نمره نیاورده بود و بهترین دوستش هم او را ترک کرده بود پیش مادرش رفت و گفت: همش اتفاق های بد می افته!
مادر که در حال کیک پختن بود از او پرسید که آیا کیک دوست دارد؟
و دخترک جواب داد: البته! من عاشق دست پخت شما هستم.
مادر مقداری روغن مخصوص شیرینی پزی به او داد دخترک گفت: اه..! حالم رو به هم می زنه!
مادر تخم مرغ خام پیشنهاد کرد و دختر گفت: از بوش متنفرم!
این بار مادر رو به او کرد و پرسید: با کمی آرد چطوری؟ و دختر جواب داد که از آن هم بدش می آید.
مادر با چهره ای مهربان و متین رو به دخترش کرد و گفت: بله شاید همه این ها به تنهایی به نظرت بد بیایند ولی وقتی آنها را به اندازه و شیوه مناسب با هم مخلوط کنیم یک کیک خیلی خوشمزه خواهیم داشت!

خداوند نیز این چنین عمل می کند؛ ما خیلی وقتها از پیشامدهای ناگوار از پروردگارمان شکایت می کنیم در حالی که فقط او می داند که این موقعیت ها برای آمادگی در مراحل بعدی زندگی لازم است و منتهی به خیر می شود. باید به خداوند توکل کرد و اطمینان داشت که همه این موقعیت های به ظاهر ناخوشایند معجزه می آفرینند.

حضرت@دوست
حضرت@دوست
شهره شهر

خیلی جاها خواستگاری رفته بود و چون پولی در بساط نداشت، کارش درست نمی شد. خودش به شوخی می گفت: کارم به جای رسیده که همه همه دختران قمی من را می شناسند. وقتی دختران در خیابان دختری یمرا می بینند به دوستانشدوستشان می گوید: آن طلبه را می بینید؟ دوستانش می گویند: بله. چه طور مگه؟ می گوید: آمده بود خواستگاریم. دوستان آن دختر یکی یکی با تعجب می گویند: جدی میگی؟! بله چطور مگه؟ خب خواستگاری من ما هم آمده بود

aliaga
aliaga
مذاکرات 1 + 1 ( من و خدا )
1 - خدایا ...

من لذت گناه را ترک می کنم ...

در مقابل تو هم تحریم لذت مناجات را از من بردار ...

2 - خدایا ...

من کسانی که تو دوستشان نداری را ترک می کنم ...

و در مقابل تو لذت با خود بودن را به من بده ...

3 - خدایا ...

من پناهگاه شیطان را ترک می کنم ...

و تو در مقابل پناهگاه امن خودت را به من بده ...

امروز روز اول مذاکرات است

خدایا ...

برای شفاف سازی و راستی آزمایی گام اول را من بر می دارم

و سانتی فیوژهای گناه را که شیطان در وجودم برپا کرده ، یکی یکی و

با کمک تو از کار می اندازم .

هسته ی درونی ام را خودت غنی سازی کن

و در کنار این معترفم که :

و ما توفیقی الا بالله هست یعنی : باید تو بخواهی و در عین حال معتقدم .

عبد شدن وظیفه ی مسلم ماست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
می دونید ؟؟
أحبك بقلبي وليس بلساني


?
?
گاهی تو زندگی به یه جاهایی میرسی که باید خودت رو تموم شده بدونی!
که نه فرصت شروع دوباره و درست کردن خطاهای گذشته رو داری و نه گزینه ای جلوت میبینی جهت جبران.
اینکه میگن ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازست به نظر من فقط یه شعار کلیشه‌ای جهت دور زدن اشتباهاتی هست که مقصرش خودت بودی. وگرنه این آب مدت هاست به گندآبی کشیده شده که هیچ جنبنده‌ای توان نفس کشیدن توش رو نداره چه برسه به ماهی!

زندگی از یک جاهایی به بعد میشه مثل یک موزیکی که خیلی دوستش داشتی و مدام توی گوشت پلی میشده. ولی این تکرارها باعث عادی شدن این ملودی شده. تا جایی که اگر موزیک پخش هم نشه تو حس میکنی هنوز داره توی گوشت اجرا میشه و حتی باهاش زمزمه هم میکنی!
همه چیز همینطوری خیلی زود عادی میشه. تغییر فصل‌ها، صدای گنجشک‌های اول صبح، رگبارهای ناگهانی بهاری و ریزش برگ‌های پاییزی هم نمی‌توانند این بی تفاوتی رو تحت تاثیر خودشون قرار بدن.
خلاصه ما خیلی هامون زود دچار نوعی بی تفاوتی در زندگیمون میشیم و در واقع خواهیم شد. این بی تفاوتی میتونه نسبت به افراد نزدیک در خانواده یا حتی نسبت به جامعه باشه. میدونید؛ مهم اینکه تو بفهمی از کجا ضرب

زاهِر..
زاهِر..
به عنوان یه پادکست‌بازِ حرفه‌ای، دوستش داشتم!



حضرت@دوست
حضرت@دوست
أحبك يا من سرق قلبي مني، يا من غير لي حياتي، يا من أحببته من كل قلبي، يا من قادني إلى الخيال. حينما تتوقّف روحي عن عشق روحك، سيتوقّف قلمي عن عشق الحروف وتقبيل الورق. وإن كان لابد من الموت فأنا أتمنى أن أموت وأنتِ بجانبي، أنتِ أول من أحببت وأنتِ آخر من سأقبل عينيه. أحاول أن أخبىء جنون حُبّي لكِ فلا يسعني ذلك فقد عرفوا أنني أعشقك من عيناي من كلماتي

دوستت دارم،ای کسی که قلبم را از من ربود، کسی که زندگی مرا تغییر داد، کسی که با تمام وجود دوستش داشتم، کسی که مرا به تخیل رساند. وقتی روح من از دوست داشتن روح تو دست بردارد، قلم من از دوست داشتن نامه ها و کاغذ بوسیدن دست می کشد. و اگر باید بمیرم آرزو دارم با تو در کنارم بمیرم تو اولین کسی هستی که دوستش داشتم و تو آخرین کسی هستی که چشمانش را خواهم بوسید. من سعی می کنم جنون عشقم به تو را پنهان کنم، اما نمی توانم، آنها می دانند که من تو را از چشم و از زبانم می پرستم

حضرت@دوست
حضرت@دوست
اینو واسه تو می نویسم که می دونم میاید می خونید و میرید ..........
اینکه کسی از پشت به شما خنجر بزند طبیعی است، اما اگر بچرخید و متوجه شدید افرادی که بیشتر از همه دوستشان دارید، این فاجعه است.
أن يطعنك أحدهم في ظهرك أمر طبيعي، لكن أن تلتفت وتجده أحب الناس إليك، فهذه هي الكارثة. الحب الصادق كالقمر عندما يكون بدرًا، والكسوف هو نهايته عندما يلاقي غدرًا. لا تسألني عن الخيانة، فأنا لا أعتقد أن هناك كلمات قادرة على وصفها. إذا كنت تحب بكل صدق فتوكل على الله ولا تفقد الأمل، وإذا كنت كاذباً فارحل، وتحدث. الحب الجميل الصادق تبقى ذكراه إلى الأبد، والحب الكاذب ينتهي إلى آخر نقطة، في قاع الجرح. الحب هو اللعبة الوحيدة التي يشترك فيها اثنان ويكسبان فيها معًا أو يخسران معًا. في الحب خطابات نبعث بها وأخرى نمزقها وأجمل الخطابات هي التي لا نكتبها. الحب كالزهرة الجميلة والوفاء هو قطرات الندى عليها. إذا كنت تحب بصدق فلا تتخاذل، لأنّ التخاذل هو الخيانة، ولكن بحروف مختلفة. الحب تجربة وجوديّة عميقة تنتزع الإنسان من وحدته القاسية الباردة لكي تقدم له حرارة الحياة المشتركة الدافئة.
برای مشاهده تصویر بزرگتر کلیک کنید


زاهِر..
زاهِر..
به نظرتون خواب خوب تعبیر میشه؟:/

حضرت@دوست
حضرت@دوست
دست روزگار

لقد وقعت في حب فتاة
لكنه أحب شخصًا آخر
على العكس من ذلك ، كان ذلك الفتى يحب فتاة
تلك الفتاة تحبني
كم هي قسوة يد الوقت

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
توی کارش موفق بود عروس که شد، قید کار کردن را زد. چهار گوشه ی کار را بوسید به کل خانه نشین شد. گفت:" شوهرش دوست ندارد کار کند." گفت:" خیلی کیف دارد به خاطر کسی که دوستش داری، خانه نشین شوی، حتی اگر عاشق کارت باشی، حتی اگر توی خانه ماندن را دوست نداشته باشی." لبش می خندید چشمهایش اما نه. غم چشمهایش را نمی توانست قایم کند. این آخرها هر وقت می دیدمش توی خودش بود. دلم می خواست ازش بپرسم برای آدم ِ دیگری عوض شدن، چطور است، مزه دارد؟ بعد دیدم بهتر است آدمهای غمگین را سوال پیچ نکنم.
چقدر خوب است یک نفر باشد آدم را همانطوری که هست دوست بدارد
قدش را، وزنش را، کارش را، حتی دیوانه بازی هایش را...

:درس

پاراگرافی از کتاب بوف کور

aliaga
aliaga
اومد پيشم گفت: خيلي دلم گرفته. روضه ميخوني؟؟؟شايد ديگه فرصت نباشه!!!!
گفتم! برو شب عملياته! خيلي کار دارم!!!!!
رفت و با دوستش برگشت! اصرار که فقط چند دقيقه!!!!!! خواهش ميکنم ....
3تايي نشستيم
گفتم:چه روضه اي؟
گفت:دلم هواي عباس علیه السلام کرده!
منم شروع کردم!
اي اهل حرم مير علمدار نيامد.علمدار نيامد! سقاي حرم سيد و سالار نيامد.علمدار نيامد!
کلي وقت با همين2بيت گريه کردند.رهاشون کردم ب حال خودشون!
عمليات با رمز يا ابالفضل العباس شروع شد...
بيسيم زدم وضعيتشو بپرسم
گفتند:
چند لحظه قبل شهيد شد با دست بريده و نارنجک به دست !

wolf
wolf
ازین ادمای فوق مودی ای ک همش با خودشون درگیرن تو زندگیتون داشتین ؟ :|

aliaga
aliaga
آدم ها متعلق به خودشانند!
ما فقط می توانیم دوستشان داشته باشیم.
آدم ها نمی مانند؛
ما فقط می توانیم دلتنگشان باشیم.
ما و آدما ترکیب عجیب دو حبابیم،
با هم می آمیزیم،
به آنی می ترکیم...

صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو