...
💢لحظهای تامل
وقتی نانوا خمیر نان سنگک را پهن میکند...
و درون تنور میگذارد را دیدی که چه اتفاقی می افتد؟
خمیر به سنگها می چسبد...
اما نان هر چه پخته تر می شود،
از سنگها جدا میشود!!
حکایت آدمها همین است...
سختی های دنیا، حرارت تنور است...
و این سختی هاست که انسان را پخته تر می کنند...
و هر چه انسان پخته تر میشود
سنگ کمتری بخود می گیرد...
سنگها تعلقات دنیایی هستند...
ماشین من.. خانه من.. من.. من!!
آنوقت که قرار است نان را از تنور
خارج کنند سنگها را از آن می گیرند!!
خوشا بحال آنکه در تنور دنیا
آنقدر پخته میشود...
که به هیچ سنگی نمی چسبد!!
ما در زندگی به چه چسبیده ایم؟
سنگ ما کدام است؟
بهار نارنج
موج آبی بهتره یا خروشان؟؟
من قبلا خروشان رفتم خوب بود
ولی ابی نمدونم چطوره؟؟
بلیط خروشان ۱۵۵ بلیط ابی ۱۰۰
البته شنیدم از زمانی ک سانس اقایون و خانوما تو آبی یکی شده قسمت خوباش رفته برا آقایون بی خطرا و ساده ها مونده برا خانوما
اگه رفتید یا اطلاع دارید راهنمایی کنید لطفا
aliaga
یکی از بهترین نصیحت زندگیم رو از زبان نوشتههای فروغ فرخزاد شنيدهام ... آدمهايی که بیشتر از من و تو سرشان میشود میگویند انسان متمدن کسی است که در تنهایی احساس تنهایی نکند. تو باید برای خودت یک دنیای درونی داشته باشی و همچنین تکیهگاههای ثابت روحی و فکری! یعنی در عین حال که در میان مردم زندگی میکنی خودت را کاملا از آنها بینیاز بدانی. مردم هیچ به ما نمیدهند که ما خودمان از بهدست آوردنش عاجز باشیم! از مردم، فقط رنج و ناراحتی و سر و صدای بیخود نصیب آدم میشود!
❤
گفت:میای بریم شعر بذاریم....
(میای باهم دیگه دوست بشیم)
همه چی از دنیای شعر شروع شد
همه چی
رها
میشه بگید کیا اینجا به طلسم و اینجور چیزا اعتقاد دارن؟! دلیلشون چیه؟! تا حالا برای خودشون پیش اومده باشه ک بهشون مراجعه کنن و ب نتیجه ای برسن؟!
شوتن هکیبا
بچه همسایمون ۷ سالشه تازه باهم رفیق شده بودیم.
دیروز عصر باهم حرف زدیم شبش ماشین زدش. امشب مرد.
از غصه جر میخوردم اگه این رو نمینوشتم.
اصلا چرا باید بچه هفت ساله بمیره. چه دنیایی.
aliaga
۷۰۰۰ سال پیش تو ایران جراحی مغز انجام دادن
.
.
.
.
علم ایران باستان چیشده ؟
کجا رفته عآیا؟
༊
از ازدحام شهر باید دوباره برگردم به خونه
کی غیر تنهایی قراره چشم انتظار من بمونه
پشت درم پشت دری که هیچکس برام بازش نکرده
دسته کلیدم حتی یک شب احساس آرامش نکرده
از پله ها بالا که میرم سایم کنارم سر به زیره
جز جا لباسی کی قراره دستای شالمو بگیره
چراغا خاموشن که جای خالیش دخلمو نیاره
من خونه رو تاریک میخوام این زندگی دیدن نداره
حال بد تنهاییامو از چایی لیپتون بپرسید
حال منو دریا به دریا از قوطیای تن بپرسید
از کوه ظرفای نشسته از لحظه های بغض تردید
از بچه هایی که ندارم حال منو از اون بپرسید
راه فراری نیست از این دنیای دلگیر مزخرف
تنهایی غرقم کرده توی زندگی یک بار مصرف
وقتی که بیداری عذابه وابستگی به خواب خوبه
من خیلی وقته رابطم با سرمای تختخواب خوبه
اگه شنیدی گریه هامو گذشته اومده سراغم
از خاطره شلاق خوردم زیر شکنجم تو اتاقم
حال بد تنهاییامو از چایی لیپتون بپرسید
حال منو دریا به دریا از قوطیای تن بپرسید
از کوه ظرفای نشسته از لحظه های بغض و تردید
از بچه هایی که ندارم حال منو از اون بپرسید