در بیابان خار اگر در پای مجنون میرود
جوی خون از دیده لیلی به هامون میرود
برنمیگردد به ساغر می چو شد جزو بدن
کی ز خاطر یاد آن لبهای میگون میرود؟
گر نه از خلوت شود اسرار حکمت منکشف
چون مِیِ نارس چرا در خم فلاطون میرود؟
گردن افرازی به اوج اعتبار از عقل نیست
کرسی دار از ته پا زود بیرون میرود
میشود عالم سیه صائب به چشم مهر و ماه
گر به این دستور آه ما به گردون میرود #صائب_تبریزی 🌹🌿
این کیه این بای بسم الله الرحمن الرحیمه
این کیه معنی یا و سین و اصل و حا و میمه
این کیه نامش به جای نام سبحان العظیمه
این کیه در خلوت و جلوت محمد را امینه
این کیه راهش به راه حق صراط المستقیمه
این کیه مسند نشین همواره در عرش برینه
این علی عالی اعلی؛امیرالمومنینه
این کیه مرشد به میکاییل و جبرییل امینه
این کیه رهبر به عزراییل و اسرافیل و ویله
این کیه این کیه او مستعان و آدم او را مستعینه
این کیه هم شیث و هم ایوب و ادریس کبیره
این کیه بر یوسف و بر هود و بر یونس معینه
این کیه موسی و عیسی خضر و الیاس آفرینه
این علی عالی اعلی امیرالمومنینه...
آخر یک روز دست دلم را میگیرم میبرم یک گوشه خلوت
و میگویم نمیخواهدت میفهمی؟؟؟
تا کجا میخواهی طپش بگیری با شنیدن صدایش..
تا کجا بی تفاوتی ببینی
و بی حس شوی بس نیست این همه تحقیر؟
بس نیست این همه نادیده گرفته شدن؟
من به جهنم فکر خودت را کرده ای؟؟
بالاخره یکبار گوش دلم را میپیچانم
سرش داد میزنم
که قوی باشد
که وقتی سردی میبیند
بی تفاوتی میبیند
محکم باشد و بایستد...^_^
نه کسی را می خواهم که عاشقم باشد ،
نه نیازی به توجه و محبتِ کسی دارم ...
این روزها ؛
فقط خلوتی دنج و بدونِ واسطه می خواهم ،
به دور از نگاه ها ،
به دور از قضاوت ها ،
به دور از تمامِ بی انصافی ها ...
جایی که نه صدایی باشد برایِ شنیدن ،
نه حرفی برایِ گفتن ،
و نه اشکی برایِ ریختن ...
جایی که کمی نفس بکشم ،
کمی فکر کنم ،
کمی آرام بگیرم ... !
خودش صاحب بود و سر اشپز
اون با دین کاسبی می کرده وگرنه مذهبی نبوده
غش در معامله حرام و باید مال حلال از حرام جداشه و اگر امکانش نیست رد مطالم بده
این دستور دین
تازه برا کسی بعدا متوجه ناخالصی بشه
من اما به این امید زنده ام
که شاید یک روزِ کاملا عادی
من و تو
در شلوغ ترین یا خلوت ترین گذرهای عابر این شهر
از کنار هم گذشته ایم
بی آنکه بویی از یکدیگر برده باشیم.