WeT
تا اوج خوشبختی پرواز کن بی من ،،،
Saye
تو خلوت دل میگیره ب شلوغی اعصاب نمیرسه
ساکت میمونی میگن خودتو میکشی کنار ارتباط میگیری واکنش بدی میدن
با بقیه ارتباط میگیری اذیتت میکنن ارتباط نمیگیری بازم اذیتت میکنن
زیاد میخوابی سر درد کم میخوابی بازم سر درد
حرف نمیزنی اصرار میکنن حرف میزنی نمیفهمن
وافعا چ غلطی باید کرددد.. اصلا درست کدومه غلط کدوم=/
g.h.o.l.a.m.a.l.i
پروفسور حسابی میگفت:
لذت بردن را یادمان ندادند
از گرما مینالیم
از سرما فرار میکنیم
در جمع از شلوغی کلافه میشویم
و در خلوت از تنهایی بغض میکنیم..👌
اینم پست آخری امروز...
مهاجر
میگویند که گناهکاران را نمیپذیرند؛
آری، گناهکاران را در این قافله راهی نیست؛
اما پشیمانان را میپذیرند!
"سیّدمرتضی آوینی" گفت
یاس
اینو هیچ کی ازم نشنیده و هیچ جا نگفتم
چون اونموقع در قران باز کردیم
امد بود ای مریم از اینجا خارج شو و با احدی حرف نزن
ایام عرفه بود دانشجویی رفتیم کربلا
شانسی یه دختر معصومه نامی از خود تهران صندلیمون جفت هم شد و تمام راه رو رفیق شدیم
دختری چادری با اصالت و مومن
شب عرفه شد و ما تمام خطرات رو به جان خریده بودیم شب عرفه زیر قبه امام حسین باشیم
یکی از وقت هایی که زیارت امام حسین تاکید شده بود همین عرفه س
من کلا به خاطر کم خونی خستگی و خواب دارم ولی اون شب به شدت خوابم می اومد با دوستم گفتم من میرم اون پایین سرداب ابوالفضل چون کولر روشن بود و خلوت اونم گفت ولی من باید برم زیارت چون همه نیتمون برا این شب بوده
من که به خودم نمی تونستم غلبه کنم گفتم لایکلف الله تو برو
من رفتم سرداب
و پنج ده دقیقه گذشت معصومه برگشت گفتم چیشد
گفت اینقد خواب خواب کردی بیا منم نمی تونم برم زیارت شدیدا خوابم میاد
پاشو بریم خوابگاه
شوک بدی بود موندیم بریم یا بمونیم
گفتم ببین بزار قران باز کنم هرچی امد همون می کنیم
ایاتی که امده بود خلاصه اش این بود مریم از این مکان مقدس خارج شو و در مورد این ...
ننه بابا بود حتی نون می پختم عذا که بماند
هرکدوم رزیم خودشون داشتن
روزی سه جور درست می کردم درسمم میخوندم
الان حتی درسمم نمیخونم
گذشت زمان خیلی چیزا رو تغییر میده و برا همه هست، ولی خودتو توی گذشته جا نذار.... آخرین کسی ک تا ابد باهات میمونه فقط و فقط خودتی...
اشکالی نداره عوضش زرنگ میشی
به خاطر اینکه مقاومت می کنی