یافتن پست: #بیمارستان
·
من گذروندم سخته خیلی
چینگده طول میکشه
سارا
تو آمریکا قورباغه با دستگاه چمنزنی زخمی شده
فرستادنش ۸۰۰ کیلومتر اونورتر
بیمارستان قورباغه ها...
بعد من یه بار با کاتر شصتم قطع شد
بابام میگفت تو مخصوصا بریدی نری نون بخری.😢😂
فرستادنش ۸۰۰ کیلومتر اونورتر
بیمارستان قورباغه ها...
بعد من یه بار با کاتر شصتم قطع شد
بابام میگفت تو مخصوصا بریدی نری نون بخری.😢😂
Hana
کارهایی رو ک همیشه دوست داری انجام بدی ولی بهشون متعهد نیستی یا تنبلی میکنی دقیقا همون چیزایی ان ک روحت بهشون نیاز داره ولی بدنت داره مقاومت میکنه !! 
مثل ورزش کردن، سالم خوردن، مطالعه کردن، آموزش دیدن و چیزای این مدلی
مثل ورزش کردن، سالم خوردن، مطالعه کردن، آموزش دیدن و چیزای این مدلی
یاس
همینجوری
از بچگی با جنسیتم مشکل داشتم
در عین تمام ظرافت های دخترانه
میخواستم قوی ترین مرد باشم
دختر لوس ننری که از امپول و خون حالش بهم میخورد
با اون قد ریزه میزه عروسکی
گریه هاش پنهانی بود
یه بار چیزی میخواست نمیشد دوبارش نمی کرد
شاید 7 هشت سالش نبود اما ادای مردای 45 ساله و بابا رو خوب در میاورد
گذشت
گذشت
همون دختر عاطفی وابسته
از اون دخترایی که یه روز باباش مامانش نبینه کن فیکون می کنه
همون که به خاطر دور نشدن از خونه
مدرسه نمونه دولتی خوابگاه رو رد کرد
تا به خودش اومد دید
به جای دید زدن ویترین های لباس و جواهرات
پاتوقش شده املاکی ها بیمارستان داروخانه بانک
و چقد دلم دختر بودن میخواهد
دلهره های زنانه
سوختن غذا
دکور خونه
حساسیت رو لباس ها
سریال دیدن
خونه تکونی های فصلی
و ....
شکرت
خدا
هقت اسمون و زمینت
ای صاحب خونه امن
خونه ای نیست؟
من غلط کردم کودکی تو چرا قبول کردی
از بچگی با جنسیتم مشکل داشتم
در عین تمام ظرافت های دخترانه
میخواستم قوی ترین مرد باشم
دختر لوس ننری که از امپول و خون حالش بهم میخورد
با اون قد ریزه میزه عروسکی
گریه هاش پنهانی بود
یه بار چیزی میخواست نمیشد دوبارش نمی کرد
شاید 7 هشت سالش نبود اما ادای مردای 45 ساله و بابا رو خوب در میاورد
گذشت
گذشت
همون دختر عاطفی وابسته
از اون دخترایی که یه روز باباش مامانش نبینه کن فیکون می کنه
همون که به خاطر دور نشدن از خونه
مدرسه نمونه دولتی خوابگاه رو رد کرد
تا به خودش اومد دید
به جای دید زدن ویترین های لباس و جواهرات
پاتوقش شده املاکی ها بیمارستان داروخانه بانک
و چقد دلم دختر بودن میخواهد
دلهره های زنانه
سوختن غذا
دکور خونه
حساسیت رو لباس ها
سریال دیدن
خونه تکونی های فصلی
و ....
شکرت
خدا
هقت اسمون و زمینت
ای صاحب خونه امن
خونه ای نیست؟
من غلط کردم کودکی تو چرا قبول کردی
▪️
داستانی که امروز براتون میزارم نمونه تقریبا مشابهش رو زمانی که توی بیمارستان روانی کار میکردم دیدم
البته با کمی تغییر...
(داستان توی کامنت هاست)
البته با کمی تغییر...
(داستان توی کامنت هاست)
بی تربیوت شدی ننه
لوس نیسم ولی واقعا شرایط بدی بود 😐😐😐
مگ الان نیست؟
اون لحظه که همه جا رو آتیش گرف
اهاا