یافتن پست: #افتخار

جآنم❤
جآنم❤
وقتی ازم تعریف میکنن قند تو دلم اب میشه
😅
❀۲ دقیقه قبلالهی فدات شم یادم ک میافته ذوقت میکنم.. قربونت برم دختر ریزمیزه خودم 😍😍 تو چشم من از همه قشنگتری

جآنم❤
جآنم❤
به آن بخش از وجودم پناه بردم که هیچکس را دوست نداشت و در همان جا تا ابد پناه گرفتم.

aliaga
aliaga


به کوری چشم دشمنان ....:یس

گِلآرِه
گِلآرِه
اوکی
ولی امروز روز ماما بود💔🙂

یاس
یاس
{-95-}{-95-}به پدر و مادرت نگو :

- نگو چقدر دخالت می‌کنید؛ بگو قطعا تجربه‌ی شما خیلی زیاده اما من میخوام موضوع رو از دید خودم بررسی کنم.
- نگو شما هیچوقت به من باور نداشتید؛ بگو من میخوام شما به من افتخار کنید.
- نگو انقدر به من گیر نده؛ بگو لطفا به من اعتماد کنید و عمل بیشتری بهم بدید.
- نگو انقدر تو کارای من دخالت نکنید؛ بگو اجازه بدید خودم تنهایی انجامش بدم، من از پسش برمیام.
- نگو میشه دست از سرم بردارید؛ بگو یکم حالم گرفته‌اس نیاز دارم تنها باشم:هعی

aliaga
aliaga
سلامم:کافه
بریم ادامه چالش دست خط
فقط حق دو رای دارین:دی



aliaga
aliaga


رها
رها
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون
زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردش‌های گوناگون
نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را
چنان دریای بی‌پایان شود بی‌آب چون هامون
شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را
کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون
چو این تبدیل‌ها آمد نه هامون ماند و نه دریا
چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بی‌چون
چه دانم‌های بسیار است لیکن من نمی‌دانم
که خوردم از دهان بندی در آن دریا کفی افیون..

❤️وقتی مولانا خودشو سودا زده میخونه و از عشقش ب شمس میگه....، بنظر یه حالت عرفانی و از خود بی خودی هستش ک ب سودا زدگی نسبتش میده.. ❤️

یاس
یاس
مثلا امروز جمعه س منم خیلی خسته گفتم گرفتم خوابیدم
ساعت ۷ گوشیم زنگ خورد
قبض روح شدم مامانمه بسم الله ۷ صبح :تعجب
الو زهرا اجیت رفته ازمون استخدامی پاشو براش دعا کن :دی
اخه مادر من از اون سر دنیا این ساعت اینروز زنگ‌میزنی نمی گی هزار فکر خیال میاد ذهنم -هادی-
هم سر دردم الان هم جوری تپش قلب شدم :گگگ
حالا شما هم دعاش کنید هم باهار هم رها هم اجی منو :گل

رها
رها
در نظربازیِ ما بی‌خبران حیرانند

من چُنینم که نمودم دگر ایشان دانند

عاقلان نقطهٔ پرگارِ وجودند ولی

عشق داند که در این دایره سرگردانند

جلوه گاهِ رخِ او دیدهٔ من تنها نیست

ماه و خورشید همین آینه می‌گردانند

عهد ما با لبِ شیرین دهنان بست خدا

ما همه بنده و این قوم خداوندانند

مُفلِسانیم و هوایِ مِی و مُطرب داریم

آه اگر خرقهٔ پشمین به گرو نَسْتانند

وصلِ خورشید به شبپَرِّهٔ اَعْمی نرسد

که در آن آینه صاحب نظران حیرانند

لافِ عشق و گِلِه از یار زَهی لافِ دروغ

عشقبازانِ چُنین، مستحقِ هجرانند

مگرم چشمِ سیاهِ تو بیاموزد کار

ور نه مستوری و مستی همه کس نَتْوانند

گر به نُزهَتگَهِ ارواح بَرَد بویِ تو باد

عقل و جان گوهرِ هستی به نثار افشانند

زاهد ار رندیِ حافظ نکند فهم چه شد؟

دیو بُگْریزَد از آن قوم که قرآن خوانند

گر شوند آگه از اندیشهٔ ما مُغبَچِگان

بعد از این خرقهٔ صوفی به گرو نَسْتانند..

حافظ:x

aliaga
aliaga
هرکی سیگار کشیده دستش بالا...:شک


توضیح هم بدین عالی میشه

هلیا
هلیا
با رویای خوشی بخوابید {-47-}

امیدوارترین افسرده جهان
{-143-}
{-143-}
{-143-}

WeT
WeT
دختره رو برده خونه دوستش، گوشی دختره اتومات به wifi وصل شده 😒😒😒😒

صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو