سال گرد شهادت غریبانه جوانترین شمع هدایت و نهمین بحر کرامت، امام محمد تقی (ع) بر شما دوست داران اهلبیت تسلیت باد
مطالعه کتاب
پرتوی از سيره و سيماي امام جواد عليه السلام..
مشخصات کتاب
سیره و سیمای امام جواد
چهل حدیث
نیاز مؤمن به سه چیز
استوار کن، آشکار کن
کیفیت بیعت زنان با رسول خدا
قطع نعمت، نتیجهی ناسپاسی
تأخیر در توبه
نامه امام جواد به دوستش
مسئولیت گوش دادن
پسندیدن، در حکم پذیرفتن
نوشته امام جواد
دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا
موعظه ای جامع
پاسخ به یک سؤال فقهی
عالمان غریب
در جواب یک معمای فقهی
پاسخ مبسوط امام جواد به یک سؤال فقهی حج
سرچشمه دانش علی
سفارش پیامبر اکرم به فاطمه
مهدی منتظر
دیدار با دوستان
هوای نفس
مرکب شهوت
متمسکین به خدا
شناخت آغاز و انجام
نتیجه تلاش استوار
سپاس نعمت
سازش با مردم
نتیجه کار بدون آگاهی
قضای حتمی
افشاگری زمان
دقت و خودپایی
چنین مباش
چهار عامل محرک
رضایتی که در حکم عمل است
گناهان مرگ خیز
عوامل جلب محبت
اعتماد به خدا، نردبان ترقی
سرعت تقرب، با دلهای پاک
پرهیز از آدم شرور
مانع خیر، دشمن آدمی است
اسباب رضوان خدا و رضایت آدمی
عشق مهم ترین درس خودشناسی است که می توان آموخت. برای فهم مفهوم هستن و زیستن ، باید عاشق شد و عاشق بود و عاشق زیست و عاشق چشم بر جهان بست، باید عاشقانه زندگی کرد و عاشقانه مسیر زیستن را تا بی نهایت پیمود. عاشق زندگی، عاشق تکامل، عاشق تعالی، عاشق زیبایی، عاشق نیکی، عاشق پویایی، عاشق انسان و انسانیت، عاشق حقیقت، عاشق آگاهی، عاشق دانایی، عاشق والایی، عاشق رفاقت و پیوند، عاشق جریان یافتن و جاری و ساری شدن، عاشق سیلان و سیران و سریان، عاشق روشنایی و فروزش، عاشق نورافشانی و پرتو تابانی، عاشق هستی...
بدون درک مفهوم این عشق های گوهرین، زندگی خالی از عمق و معنا می شود و تیره و تاریک می گردد، و آن که بدون درک و احساس این عشق ها زیسته باشد، حتی اگر بیشتر از صد سال، و حتی اگر برخوردار از همه مواهب مادی زیستن و رفاه مالی و خوش بختی های ظاهرین زندگی کرده باشد، به حقیقت نزیسته است و مرده ای بوده با ظاهری زنده نما و مزه نیک بختی حقیقی و معنوی عمیق را نچشیده است، و این درس بزرگی است که خودشناسی به ما می آموزد.
در زندگی برخی از آدم ها دوران های طولانی آرامش و آسایش وجود دارد. سال ها ، و گاه دهه ها، همه چیز بر وفق مراد است و زندگی یکنواخت، بدون حادثه مهم و قابل توجهی سپری می شود، و غم ها و شادی های کم اهمیت و حوادث تلخ و شیرین کوچک هستند که لحظه های این سال ها را پر می کنند، بدون این که اهمیت چندانی داشته باشند و خاطره بزرگی از خود به جا بگذارند، بدون آن که اتفاق خاصی بیفتد ، همه چیز آرام و ملایم و زندگی با آهنگی کند و یکنواخت جریان جویباری و نرمپوی دارد و به این ترتیب سال ها و سال ها می گذرد، تا این که ناگهان توفانی و گردبادی از راه می رسد و یک لحظه چشم باز می کنیم و بدون این که انتظارش را داشته باشیم، می بینیم که در مرکز توفان و تلاطم هستیم و دوران چو نقطه ما را در میان دایره حوادث گردبادی و پیچان خود قرار داده است. در مرکز توفان، در کانون فاجعه ها، در اعماق تلاطم های سیلاب گون خویش، و ناگهان غافلگیر می شویم و آوار حوادث و فجایع بر سرمان خراب می شود، حوادث و فجایعی که هیچ انتظارش را نداشته ایم. در چنین شرایطی چه می کنیم؟ چقدر خود را برای این شرایط توفانی و فاجعه های آن خود را آماده کرده ایم؟ آیا برای مقابله و چاره جویی در برابر چنین شرایط حاد و بحرانی حود را تربیت کرده ایم؟ آیا قدرت درک و تطبیق خود با هر شرایط، هر چقدر دردناک و ناگوار را داریم؟ آیا آمادگی پذیرفتن عواقب احتمالی شکست ها و فاجعه ها را داریم؟ آیا از واکنش های احتمالی خود در چنین شرایطی آگاهیم؟ آیا آن گونه عمل می کنیم که از خود انتظار داریم یا به دیگران وانموده ایم؟ چقدر به این مسائل فکر کرده و می کنیم؟ چقدر از وقت و فرصت خویش را به سرنوشت خویش می اندیشیم و صرف تفکر در باره آینده و حوادث احتمالی آن می کنیم؟ آیا برای هر گونه حوادث در هم کوبنده و در هم شکننده روان گسل، و هر فاجعه دردناک ویرانگر خود را مهیا کرده ایم؟ آیا چشم به راه حوادث هستیم؟ ( چشم به راه انقلاب های فکری- روحی- اجتماعی، بحران های شغلی، صدمه های جسمانی، بیماری های درمان ناپذیر، مرگ عزیزان، آسیب های روانی و در هم شکستگی های روحی، بلاهای طبیعی ناگهانی، زلزله ها، آتش فشان ها، توفان ها، سیل ها، تصادف های وحشتناک، فقر و فلاکت و درماندگی و هزار و یک بدبختی ناگهانی و چون صاعقه فرود آینده دیگر چطور؟) آیا خود را برای هر شرایطی، هر چقدر هم سخت و بحرانی آماده کرده ایم؟ آری؟ یا نه؟
تحلیل ماهیت عشق از دیدگاه فلاسفه و عرفا
البته از نظر ابن داودِ افلاطونی، طریق عشق راه به خدا نمی برد؛ در نظر صوفیان افلاطونی مشرب، نظیر روزبهان شیرازی و ابن عربی احمد غزالی و نیز فخرالدین عراقی است که راه عشق به لقای خداوند می انجامد. مقوله ظاهر appearance به مقوله ظهور apparition تبدیل می شود تا آنجا که در هر صورت ظاهری صورتی در تجلی الهی را می دیدند.
سقراط نسبت به اریستوفان گامی فراتر می نهد. او ضمن بیان اینکه عشق کشش و تمایل فراوان به سمت نیکی و خیر است، آن را طلب و خواستن نیمه و یا کلی می داند که گم شده است. در ضمن اروس (Eros)آرزوی انسان برای تملک همیشگی خیر است. نقطه اوج و عالیترین مقصد محبت خیری است که همسنگ زیبا مطلق است. اینکه انسان چگونه می تواند به خیر و نیکی دست یابد موضوعی است که افلاطون بخش زیادی از نوشته های خود را به آن اختصاص می دهد. به عقیده او عشق مراحل زیادی را پشت سر می نهد تا به زیبایی مطلق نائل شود. از نظرگاه او عشق با زیبایی ظاهری آغاز می گردد. محّب هر چند ابتدا از مشاهده شیئی زیبا یا انسانی نیکو منظر به او تعلق خاطر پیدا می کند. اما رفته رفته از این تعلق رها می شود چرا که تعداد شئی زیبا یا انسان نیکو منظر بسیار زیاد است، در نتیجه او قادر نیست از میان این همه زیبایی یکی را انتخاب کند. پس از زیبایی جسمانی به زیبایی روحانی، یعنی فضایل و مکارم انسانی تعلق خاطر پیدا می کند. او از این مرحله نیز برگشته به سوی زیبایی اخلاقی و اجتماعی که در عرف و اعمال نیک خود را می نمایانند گرایش می یابد. در مرتبه بعدی، تحصیل علم و معرفت آموزی انسان را از تأمل بر مصادیق خاص زیبایی، اعم از جسم و روح و جامعه، فراتر می برد. این منزل که چهارمین مرتبه است در نهایت به این آگاهی ختم می شود که زیبایی مطلقی در جهان است که حسن و جمال را به صورت لا یتغیر و لایزال در خود دارد.
زیبایی مطلق یکی از صور و نمونه های مثالی در اندیشه ی افلاطون است. به همین منظور ما خود را ناگزیر دیدیم که در فصل افلاطون شمه ای کوتاه درباره نظریه ی ایده بگوئیم و گمان ما بر این بود که اشاره ی اجمالی بتواند زمینه ساز درک بهتری از منظور افلاطون باشد.
در نظریه عشق افلاطون دو ویژگی اصلی را می توان از هم تمیز داد: اول اشتیاق روح برای اتحاد با محبوب است که در اینجا زیبایی مطلق همان محبوب است معنی می دهد؛ و دوم فرایند عقلانی عشق است. گرچه عاشق افلاطونی راه خود را از رهگذر اشیاء مادی می گشاید، لیکن غایت محبت او مادی نیست بلکه نیل به کمال معنوی است. به رغم آنکه عامل تحریک و انگیختن عاشق عاطفه و احساس اوست، آنچه او را به سر منزل چنین کمالی رهنمون می کند عقل معرفت آفرین است.
اروس افلاطونی در اصل بیش از هر چیز عشق به علمی نورانی و مجرد است. اروس گذشته از آنکه عامل انگیزاننده ی رسیدن به خیر محض یا خداوند است، ویژگی او می تواند افزون طلبی و زیاده خواهی او باشد.
تحلیل ماهیت عشق از دیدگاه فلاسفه و عرفا
از نظر غزالی عاشقی مشتق از عشق است و عشق از عدم برای انسان به وجود آمده و با به وجود آمدن روح، در خانه ی روح جای گرفته و معشوق هم از حسن پدید آمده است. و جمال کمال حسن خود را تنها در آینه ی عشق عاشق می تواند بنگرد. از این رو برای او عاشق لازم است و معشوق می شود تا بتواند در آینه عشق و طلب عاشق از حسن خود بهره مند شود. در تفکر عراقی یگانگی عشق و حقیقت مطلق ظهور عشق مطلق، که جمال اوست، منظوری و معشوقی است و بطون او، که جلال اوست ناظری و عاشقی است و هر چند در مقرّ عزّ خود از تعیّن منزه است و در حریم عین خود از بطون و ظهور مقدس [اما بخاطر اظهار کمال ذاتی] خود را در آینه ی عاشقی و معشوقی بر خود عرضه کرد و از روی ناظری و منظوری نام عاشقی و معشوقی پدید آمد.
پی نوشت:
گفت: واپسین را آدمی, آگاهی است
گفتم
جز در پرتو آزادی ,
خود (آگاهی) چیست؟
و مگر نه آزادی را (عشق) میباید
به انسان, به هستی, به همراه و راه ؟!
گفت: عاشق شدم! , بیا برویم...
خو چیزی که میگم استفاده کن. هم برای چشات خوبه . هم برای حافظه..هم استرس را از بین می برد . واسه پوست هم خوبه در ضمن باعث آرامش میشه این آرامش باعث خواب لذت بخش میشه..شبی 4 عدد مغز بادام شیرین. بیشتر هم نه .فقط 4 عدد
واقعا مشکلات حاد درصد کمی هستن ولی آدمهایی که درست تربیت نشدن حق با شماست کم نیستن. چه مرد و چه زن.
ولی واقعا اینقدری که از مردم توقع دارند کار چندانی برای تربیتشون انجام ندادند. مثلا همین مدرسه ها و دانشگاههامون رو ببینید. شده فقط محلی که بچه های با استعداد مارو حداکثر تبدیل کنه به ماشین حساب یا کامپیوتر و یا یک طوطی که خیلی چیز حفظه. نه زندگی یاد میدن نه ارتباط صحیح با والدین و خانواده و دوستان و ... .
اصلا کدوم یک از درسهامون بعد دیپلم یا بعد دانشگاه به دردمون خورد. شاید خواندن و نوشتن و یا شمردن و جمع و تفریق. بعد از اون یک عالمه کتاب بدون اینکه به استعداد و توانایی هر بچه توجه بشه تو مغز همشون تزریق میشه. همین... بدون اینکه معرفت و شناخت و فایده ای توش باشه.
یا مثلا رسانه هامون در درجه اول تلویزیون خودمون. همیشه یک سریالی که مخاطب جذب کرده شاید بخاطر بازیگراش یا جذابیتهای تو خالی دیگه. چند ماه توی همه خونه ها حضور داره و فکر و زندگی مردم باهاش آمیخته میشه. بعد چه داستانی داره؟ همش دعوای بین افراد خانواده. پایمال کردن حق یه مظلوم. سوء استفاده از احساسات و بدبینی و هر چیز بدی که مردم بلد نیستن رو یاد میدن. کی شده یک ارزش انسانی رو به بچه هامون یاد بدن و یک اخلاق پسندیده رو رواج بدن و یا یک کار درست برای فرهنگ مردم بکنن؟ کی تلاش رو یاد جوونها دادن؟ همیشه یه ثروت بادآورده در فیلم هست یک خانه و یک زندگی مرفه که نه تلاش بدست آوردنش رو کسی می بینه و نه کسی انگیزه برای ساختن آیندش رو از اون بدست میاره.
بعد با این همه رفتارها و اطلاعات ضد و نقیض که تو مغز مردم هست چه انتظاری دارند. باز خوبه در سال یه ماههای خاصی هست یاد خدا در جامعه فراگیر بشه و گرنه چیزی از اخلاق و معرفت هم نمیموند.
من بهت فکر نمیکنم
اما خیلی از شبا خوابتو میبینم؛
و روز بعد با دلِ تنگ از همون خواب بیدار میشم!
پشت چراغ قرمز مردم رو نگاه میکنم و پایه ثابت یه گوشه از خیالم تویی!
سر کلاس جزوه مینویسم و از اون جزوه فقط حرفای ناگفتهم به تو بیرون میاد!
موزیک گوش میدم و نقش اول هر موزیکی میرسه به تو!
با آدما میرم بیرون، بهم خوش میگذره، از ته دلم میخندم و یهو میفتم تو قعر جای خالیِ صدای خندهت کنار خندهم!
بارها از آدما میبُرم و پناه میارم به تو؛ به تویی که حتی فکرتم تسکینِ این ذهن آشفتهاس!
من خیلی وقته بهت فکر نمیکنم؛
توام قول بده به من فکر نکنی! باشه؟
- آهنگش(:
من درخواست قدرت کردم
وخداوند به من سختی هایی داد که مرا قوی کند
من آگاهی خواستم
خداوند به من مشکلاتی داد تا حلشان کنم
من شجاعت خواستم
و خداوند به من خطراتی داد که بر آنها غلبه کنم
من عشق خواستم
و خداوند انسان های نیازمندی را سر راهم قرار داد تا به آنها کمک ،،،
#صدقات مخصوص فقیرانی است که #درراه_خدا#بازمانده و #ناتوان شدهاند و توانایی آنکه در زمین بگردند (و کاری پیش گیرند) ندارند و از فرط #عفاف چنانند که هر کس از حال آنها آگاه نباشد پندارد #غنی و #بی_نیاز ند، به ( #فقر ) آنها از #سیما یشان پی میبری، هرگز چیزی از کسی درخواست نکنند. و هر مالی #انفاق کنید خدا به آن #آگاه است. (۲۷۳)