بسم الله رحمان رحیم.......
خصوصیات ظاهری پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) به طور مختصر چیست؟ (با ذکر منبع)
شمایل پیامبر (صلی الله علیه و آله)
پيامبر خدا (صلی الله علیه وآله) سيما و چهره پر اُبهّت و جذّاب داشتند، صورت مباركشان چنان ماه شب چهارده درخشان و رنگ چهره شريفش سپيد مايل به سرخي بود، در تعابيري هم دارد كه چهره اش سپيد، اما نمكين بود.
چهره مباركش گرد بود؛ بر لب پائين و گونه راست حضرت خال سياهی نقش بسته بود. طبق روايات حضرت بانمك تر از حضرت يوسف (علیه السلام) بود.
پيشاني حضرت(صلی الله علیه وآله) درخشان بود که توجه ديگران را جلب مي کرد. در روايات آن را چنين توصيف كرده است: «پيشاني اش بلند و كمي به جلو متمايل بود چون چراغي درخشان توجّه همگان را جلب مي نمود.»
ادامه در دیدگاه
شمایل امام باقر (علیه السلام)
«ابن شهر آشوب» در «مناقب» مینویسد: امام باقر (عليه السلام) میانه بالا و چهارشانه بود. چهره ای نورانی و مویی مجعد و سیمایی گندمگون داشت، خال سیاهی بر روی گونه و خال سرخی بربدنش دیده می شد، میان باریک و صدایش خوش آهنگ بود. برخی آن حضرت را چاق می دانند البته به معنی قوی هیکل و نیرومند که با همان حالت در مزرعه کشاورزی می کردند.
آن حضرت هرگاه میخندید، میفرمود: «اللهم لا تمقتنی» یعنی خداوندا بر من خشم مگیر.(11)
شمایل امام صادق (علیه السلام)
بیشتر شمایل آن حضرت، مثل پدرشان امام باقر (علیه السلام) بود، جز آن که کمی لاغرتر و بلند تر بودند.
مردی میانه بالا، سفید روی، پیچیده موی و پیوسته صورتشان چون آفتاب می درخشید. در جوانی موهای سرشان سیاه و در پیری سفیدی موی سرشان بر وقار و هیبتشان افزوده بود. بینی اش کشیده و وسط آن اندکی برآمده بود و بر گونه راستش خال سیاه رنگی داشت.
محاسن مبارک آن جناب نه زیاد پرپشت و نه زیاد کم پشت بود. دندان هایش درشت و سفید بود و میان دو دندان پیشین آن گرامی فاصله وجود داشت. بسیار لبخند می زد و چون نام پیامبر برده میشد رنگ از رخسارش تغییر می کرد.(12)
شمایل امام کاظم (علیه السلام)
امام کاظم (عليه السلام) به دلیل آن که مادرش اهل سرزمین آفریقا بود، پوست سبزه تند مایل به سیاهی داشت. در عین حال صورت مبارکش چنان نورانی و درخشان بود که به زاهر (نورانی و درخشان) شهرت داشت. مزاج شریفش گرم و محاسنش انبوه و پرپشت و قامتش متوسط بود.(12)
شمایل امام رضا (علیه السلام)
در باره خصوصیات ظاهری امام رضا (علیه السّلام) بسیارى از مورّخان گفته اند که آن حضرت، خرمایى یا سرخ رو بود.(14) و در برخى اسناد گفته شده است که او سفیدرو بود و قدّى میانه داشت.(15) نقل شده است: حضرتشان شبیه ترین مردم به خاتم رسولان (صلّى اللّه علیه و آله) در عصر خودش بود و هر کس پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) را در عالم خواب می دید به شکل و شمایل امام رضا (علیه السّلام) می دید.(16) «ابن صباغ» در «فصول المهمه» آن حضرت را با قامتی معتدل و میانه توصیف کرده است.(17)
شمایل امام جواد (علیه السلام)
قامتی معتدل ، چهره ای گندم گون، ابروانی باریک و پیوسته، چشمانی سیاه و گشاده، بینی ای باریک و کشیده، دندان هایی سفید و منظم، کمری باریک، سینه ای فراخ، دست ها و انگشتانی رسا و کشیده، گردنی بلند ، محاسنی سیاه و پرپشت، شکمی هموار و پاهایی محکم و قوی داشته است.(18) «ابن صباغ مالکی» چهره امام را سپید و قامت آن حضرت را معتدل می داند.(19)
شمایل امام هادی (علیه السلام)
دربارۀ ویژگی های ظاهری امام هادی (عليه السلام) نقل شده است: آن حضرت متوسط القامه بود و روى مبارکش سرخ و سفید بود.(20) در بعضی تعابیر آمده که آن جناب گندمگون بود.(21) چشم هایش فراخ و ابروهایش گشاده و چهره اش دلگشا، هر کس غمگین بود و به روى مبارکش می نگریست، غمش زایل می شد. محبوب قلوب و صاحب هیبت بود، به همین جهت وقتی دشمن به وى بر می خورد، تملّق می نمود. پیوسته لب مبارکش در تبسّم و ذکر خدا بود و در راه رفتن گام ها را کوچک بر می داشت.(22)
شمایل امام حسن عسکری (علیه السلام)
امام حسن عسکری (عليه السلام) دارای شمایل و خصوصیات ویژه ای بودند چنان که «احمد بن عبید اللَّه» می گوید: یک روز در مجلس عمومى پدرم پشت سر او ایستاده بودم که دربانان او دویدند و گفتند ابن الرّضا بر در خانه است و او به صداى بلند گفت او را وارد کنید. مردى گندمگون، گشاده چشم، خوش قامت، زیباروى، خوش ترکیب، جوان، با جلال و هیبت وارد شد، چون چشم پدرم به او افتاد برخاست و چند گام به استقبال او رفت و به یاد ندارم که به احدى از بنى هاشم و یا افسران و یا ولیعهدها چنین کرده باشد.(23)
شمایل امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
امام باقر(عليه السلام) از پدرش و جدش روایت می کند که روزی امام علی (عليه السلام) در حالی که بالای منبر بود، فرمود: از فرزندان من در آخرالزمان، مردی ظهور می کند که رنگ [صورتش] سفید متمایل به سرخی و سینه اش فراخ و ران هایش ستبر و شانه هایش قوی است و در پشتش دو خال است، یکی، به رنگ پوستش و دیگری، مشابه خال پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله).(24)
«علی بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی» که بیست مرتبه به شوق دیدار مولایش (امام مهدی علیه السلام) به حج مشرف شد و سرانجام به آرزوی خود دست یافت، در گزارش دیدار خود، آن حضرت را این گونه توصیف می کند. «او میانه بالابود، نه بسیار بلند قد و نه بسیار کوتاه قد. صورتی گرد، سینه ای فراخ، پیشانی سفید و ابروانی به هم پیوسته داشت. بر گونه راست او خالی بود؛ چون دانه مشک که بر قطعه عنبر ساییده باشد.»(25)
«ابراهیم بن مهزیار» نیز که به شرف ملاقات امام مهدی (عليه السلام)رسیده است، در بیان خصال آن امام می گوید: «او جوانی نورس و نورانی و سپید پیشانی بود با ابروانی گشاده و گونه ها و بینی کشیده و قامتی بلند و نیکو چون شاخه سرو. گویا پیشانی اش ستاره ای درخشان بود و برگونه راستش، خالی بود که مانند مشک و عنبر بر صفحه ای نقره ای می درخشید. بر سرش، گیسوانی پرپشت و سیاه و افشان بود که روی گوشش را پوشانده بود. سیمایی داشت که هیچ چشمی برازنده تر و زیباتر و با طمأنینه تر و باحیاتر از آن ندیده است.»(26)
منبع پی نوشت ها:
1. ابن هشام، سیره ابن هشام، ترجمه رسولی محلاتی، انتشارات کتابچی تهران، 1375ش، ج 2، ص 436
2. ابن مزنصر بن مزاحم منقری، وقعة الصفین، ترجمه اتابکی، سازمان انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، تهران، 1370ش، ص 318
3. اربلی، کشف الغمه، رضی، قم ،1421ق، ج 2، ص151
4. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، انتشارات علمی فرهنگی، تهران، 1343، ج 2، ص 226
5. ذهبی، تاریخ الاسلام، دارالکتاب ، بیروت، 1409، ج 1، ص 451
6. یحیی بن حسین، الافاده فی تاریخ الائمة الساده، مکتبه اهل بیت، صعده، یمن، ص 98
7. فراء بغوی، مصابیح السنه، مطبعة صبیح و اولاده، مصر، بی تا، ص 187
8. ذهبی تاریخ الاسلام دارالکتاب، بیروت، 1409 ق، ج 1، ص 451
9. طبرانی، معجم الکبیر، مکتبة ابن تیمیه، قاهره، 1398ق، ج 3، ص 98.
10. ابن کثیر، البدایه والنهایه، دارالفکر، بیروت، بی تا، ج 9، ص 108.
11. ابن شهرآشوب مناقب، مکتبة الحیدریه، نجف، 1376ق، ج 3، ص 430
12. ابن شهر آشوب، همان ، ج 3، ص 343
13. مجلسی، بحار الانوار، ج 48، ص 11
14. صالحی، سید محمد، پژوهشى دقیق در زندگانى امام رضا علیه السلام، ج 1، ص 48
15. همان، به نقل از الصّراط السّوى فى مناقب آل النّبى، ص 199
16. شامى، یوسف بن حاتم، الدر النظیم فی مناقب الأئمه ، ص678
17. ابن صباغ مالکی فصول المهمه فی معرفة الائمه، سامی ناشر، دارالحدیث قم، 1422ق، ص 200
18. سپهر، ناسخ التواریخ، زندگانی امام جواد، انتشارات اسلامی تهران، 1363، ج 1، ص 25
19. ابن صباغ مالکی، همان ج 2، ص 1039
20. قمى، شیخ عباس، منتهى الآمال فی تواریخ النبی و الآل، دلیل ما، چاپ اوّل، قم، 1379 ش،ج 3، ص 1846
21. خسروی، موسی، زندگانی حضرت جواد و عسکریین علیهم السلام انتشارات اسلامیه، تهران، ص 100
22. منتهی الآمال، همان
23. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ناشر، اسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1395 ق، ج 1، ص 40
24. شیخ صدوق، همان، ج 2، باب 57 ، ص 560، ح 17
25. مجلسی، بحار الانوار، ج 51، ص 91
26. شیخ صدوق، همان، ج 2 ، باب 43، ص 180
در زندگی برخی از آدم ها دوران های طولانی آرامش و آسایش وجود دارد. سال ها ، و گاه دهه ها، همه چیز بر وفق مراد است و زندگی یکنواخت، بدون حادثه مهم و قابل توجهی سپری می شود، و غم ها و شادی های کم اهمیت و حوادث تلخ و شیرین کوچک هستند که لحظه های این سال ها را پر می کنند، بدون این که اهمیت چندانی داشته باشند و خاطره بزرگی از خود به جا بگذارند، بدون آن که اتفاق خاصی بیفتد ، همه چیز آرام و ملایم و زندگی با آهنگی کند و یکنواخت جریان جویباری و نرمپوی دارد و به این ترتیب سال ها و سال ها می گذرد، تا این که ناگهان توفانی و گردبادی از راه می رسد و یک لحظه چشم باز می کنیم و بدون این که انتظارش را داشته باشیم، می بینیم که در مرکز توفان و تلاطم هستیم و دوران چو نقطه ما را در میان دایره حوادث گردبادی و پیچان خود قرار داده است. در مرکز توفان، در کانون فاجعه ها، در اعماق تلاطم های سیلاب گون خویش، و ناگهان غافلگیر می شویم و آوار حوادث و فجایع بر سرمان خراب می شود، حوادث و فجایعی که هیچ انتظارش را نداشته ایم. در چنین شرایطی چه می کنیم؟ چقدر خود را برای این شرایط توفانی و فاجعه های آن خود را آماده کرده ایم؟ آیا برای مقابله و چاره جویی در برابر چنین شرایط حاد و بحرانی حود را تربیت کرده ایم؟ آیا قدرت درک و تطبیق خود با هر شرایط، هر چقدر دردناک و ناگوار را داریم؟ آیا آمادگی پذیرفتن عواقب احتمالی شکست ها و فاجعه ها را داریم؟ آیا از واکنش های احتمالی خود در چنین شرایطی آگاهیم؟ آیا آن گونه عمل می کنیم که از خود انتظار داریم یا به دیگران وانموده ایم؟ چقدر به این مسائل فکر کرده و می کنیم؟ چقدر از وقت و فرصت خویش را به سرنوشت خویش می اندیشیم و صرف تفکر در باره آینده و حوادث احتمالی آن می کنیم؟ آیا برای هر گونه حوادث در هم کوبنده و در هم شکننده روان گسل، و هر فاجعه دردناک ویرانگر خود را مهیا کرده ایم؟ آیا چشم به راه حوادث هستیم؟ ( چشم به راه انقلاب های فکری- روحی- اجتماعی، بحران های شغلی، صدمه های جسمانی، بیماری های درمان ناپذیر، مرگ عزیزان، آسیب های روانی و در هم شکستگی های روحی، بلاهای طبیعی ناگهانی، زلزله ها، آتش فشان ها، توفان ها، سیل ها، تصادف های وحشتناک، فقر و فلاکت و درماندگی و هزار و یک بدبختی ناگهانی و چون صاعقه فرود آینده دیگر چطور؟) آیا خود را برای هر شرایطی، هر چقدر هم سخت و بحرانی آماده کرده ایم؟ آری؟ یا نه؟
دستانم را گرفت و به روحِ خُشکم باران دمید، به پاهایِ بی جانم دویدن و به قلبِ نا امیدم تپیدن را یاد داد.
میخواست بماند و بماند و بماند.
ولی ناچار شده بود.
میفهمید؟ ناچار.
خدا کند ناچار نشوید.!
که بروید یا بمانید و از رویِ ناچاری برای خوشبختیِ او که ناچار به رفتن از کنارتان شده دعا کنید.
سفید جانم نیستی امّا یادت هست و خدایت هست.
میپرسند فراموشت کردهام؟
میگویم آری، مدت هاست.
حق به جانب میخندند و میروند.
لابد عاشق نشدهاند،
یا عاشق ندیدهاند.
فراموش کردنت با دستهایی که هر شب خیالت را لمس میکنند؟
با گوشهایی که هنوز هم تنها زنگِ دلبرانههای تورا میشنوند؟
با چشم هایی که سایهی خیالت را دنبال میکنند؟
میپرسند فراموشت کردهام؟ میگویم مگر بودهای اصلاً که بخواهم فراموشت کنم.
نمیفهمند منِ بی تو یعنی ناشنواییِ مطلق، تاریکیِ محض، یعنی مرگ
عاشق ندیدههای لعنتی،
اصلا گیرم همه چیز و همه کس را،
حتی خودم را هم فراموش کنم،
با باران چه کنم؟
تنها کافیست ببارد،
تا با تلنگرِ اولین قطره اش تمامِ من در تو حل شود..
.
این آهنگ معین
اره دیگه با تاریکی هم رنگ میشی
سیو ممیج شیرینتره
چی هست خخخخخخخ
کشمش سیاه یا مویز
اووووووه مای گاد