ترنم بانو♥️
خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز
کآغوش که شد، منزل آسایش و خوابت؟
mohamad
محتاج آرامشم و هر آنچه برایم ریشهای از آرامش دارد، به تو، بودن تو و آغوش تو باز میگردد..
و تو اینو میدونی
▪️
همیشه بر این عقیده استوار بودم که کنترل ذهن یک کسی که از روانشناسی چیزی میدونه برای دیگران خیلی سخته مخصوصا اگر خودش روانشناس باشه...
برای همین هم وقتی ذهنم رو آزاد میکنم و به پرواز در میاد در اکثر مواقع به دردسر های بزرگی میوفتم...
چون گاه گاهی انسانی فضول میاد و متوجه نوشته های یک روانشناس روانی میشه و این موضوع باعث میشه توی دردسر بیوفتم...
اما توصیه میکنم بهتون همیشه ذهنتون رو آزادانه به پرواز در بیارید روی کاغذ
گاه به وسیله نوشتن ، گاه به وسیله نقاشی و ...
اون موقس که آرامش عجیبی تمام وجودتون رو در بر میگیره...
«یکی از همین دست نوشته ها رو توی کامنت قرار میدم»
★彡 نَرگِس خآنُمِ گُلِ گُلآب 彡★
تآ تُ دَر آغوشِ مَن،
گُل نَكُني؛
اين بَهار،بَهار نميشود...!
★彡 نَرگِس خآنُمِ گُلِ گُلآب 彡★
ما از هم گم بودیم.
به دنبال پرسه های هم
تمام خیابان ها را
از بر شدیم.
مگر منزل ما کجاست؟!
جز آغوش یکدیگر..