یافتن پست: #آغوش

حضرت@دوست
حضرت@دوست
.

لای هر درزی از این خاطره دیروز به فردای غمی می نگرد
مهربانی به زبانی مبهم باز به دلشوره ی شایدهایم می گوید
امتداد غم هر فاصله ای سمت خداست

و در آغوش نجابت اکنون
دو وجب مانده فقط تا برسی

ترنم بانو♥️
ترنم بانو♥️
خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز

کآغوش که شد، منزل آسایش و خوابت؟

ترنم بانو♥️
ترنم بانو♥️
برای بیان آنچه که بر تو گذشته ای خود سخت کوشِ من!
سال ها و قرن ها زمان لازم است!
برای گفتن از آنچه که در سکوت بر تو گذشت بی آنکه کسی بدان گوش سپارد،و تنهاییت را در آغوش کشیدی نه چندان مهربان
اما وفادار!!


حضرت@دوست
حضرت@دوست

شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن‌
گریه کن پس شانه‌ی مردانه می‌خواهی چه کار؟


حضرت@دوست
حضرت@دوست
شب این سر گیسوی ندارد که تو داری


mohamad
mohamad
‏محتاج آرامشم و هر آنچه برایم ریشه‌ای از آرامش دارد، به تو، بودن تو و آغوش تو باز می‌گردد..
و تو اینو میدونی

▪️
▪️
همیشه بر این عقیده استوار بودم که کنترل ذهن یک کسی که از روانشناسی چیزی میدونه برای دیگران خیلی سخته مخصوصا اگر خودش روانشناس باشه...
برای همین هم وقتی ذهنم رو آزاد میکنم و به پرواز در میاد در اکثر مواقع به دردسر های بزرگی میوفتم...
چون گاه گاهی انسانی فضول میاد و متوجه نوشته های یک روانشناس روانی میشه و این موضوع باعث میشه توی دردسر بیوفتم...
اما توصیه میکنم بهتون همیشه ذهنتون رو آزادانه به پرواز در بیارید روی کاغذ
گاه به وسیله نوشتن ، گاه به وسیله نقاشی و ...
اون موقس که آرامش عجیبی تمام وجودتون رو در بر میگیره...
«یکی از همین دست نوشته ها رو توی کامنت قرار میدم»

حضرت@دوست
حضرت@دوست
...
خدایا ! من همانم که گاه خندانم، و گاه گریان.
گاه شکرگزارم، و گاه درحال گله کردن.
گاه بنده ی توام، و گاه بنده ی خویش!
خدای همیشگی ام! من مبتلا به گاه و بی گاه های همواره ام،
بیماری نامتعادل که همیشه به نسخه ی طبیب خویش عمل نمی کند!
اسیر خویشتنم؛
و گاه و بی گاه های اسارت گونه ام مرا در برگرفته است...
معبود آزاده ام!
بند های گاه ها و بی گاه های زندان تنم را... از هم جدا كن!
مرا به آغوش خویش دعوت كن! که تشنه ترینم به آن...
تمام این گاه و بی گاه های مدامم را، ببخش...
به حق خدایی همیشه پایدارت!
الهی آمین...


★彡   نَرگِس خآنُمِ گُلِ گُلآب 彡★
★彡 نَرگِس خآنُمِ گُلِ گُلآب 彡★
تآ تُ دَر آغوشِ مَن،
گُل نَكُني؛
اين بَهار،بَهار نميشود...!

★彡   نَرگِس خآنُمِ گُلِ گُلآب 彡★
★彡 نَرگِس خآنُمِ گُلِ گُلآب 彡★
ما از هم گم بودیم.
به دنبال پرسه های هم
تمام خیابان ها را
از بر شدیم.
مگر منزل ما کجاست؟!
جز آغوش یکدیگر..

صفحات: 14 15 16 17 18

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو