در من دیوانه ای جا مانده
که دست از دوست داشتنت بر نمیدارد!
با تو قدم میزند حرف میزند
میخندد شعر میخواند
قهوه میخورد
فقط نمیتواند در آغوش بگیردت
به گمانم همین بی آغوشی
او را خواهد کشت ...
#در-بستر-اشک
بگذار که در حسرت دیدار بمیرم
در حسرت دیدار تو بگذار بمیرم
دشوار بود مردن و روی تو ندیدن
بگذار به دلخواه تو دشوار بمیرم
بگذار که چون ناله ی مرغان شباهنگ
در وحشت و اندوه شب تار بمیرم
بگذار که چون شمع کنم پیکر خود آب
در بستر اشک افتم و ناچار بمیرم
می میرم از این درد که جان دگرم نیست
تا از غم عشق تو دگربار بمیرم
تا بوده ام، ای دوست، وفادار تو بودم
بگذار بدانگونه وفادار بمیرم
دلبَرَکی با دلِ ما ناز کرد
بال نداشت ، میل به پرواز کرد
خواست که تا رُخ بنماید به ما
حرف دل از دردِ دل آغاز کرد
خیمه که زد ، بر دلِ شیدایی ام
به رویَم آغوش بسی باز کرد
گفت که بی صبر و قرارت شدم
هَمدَم مجنونْ دلِ زارت شدم
کدام قسمت پست میگذارید باز کن پایین ان میادلینک .تصویر . رو تصویر کلید کن. میاد ارسال تصویر از ادرس..یا کامپیوتر . روادرس کلید کن ادرس بگذار بعد پیوست را بزن . آیالود کرد .پایین عدد میارد کپی کن بگذار داخل پست . بعد ان ادرس را حذف کن. یه ادرس دیگه بگذار باز ارسال را بزن ..باز به همانطریق کپی کن و حذف کن
لااااااایک
لایک به همراهیت پریا مرسی