یافتن پست: #آغوش

علی باقری
علی باقری
در من دیوانه ای جا مانده
که دست از دوست داشتنت بر نمی‌دارد!
با تو قدم می‌زند حرف می‌زند
می‌خندد شعر می‌خواند
قهوه می‌خورد
فقط نمی‌تواند در آغوش بگیردت
به گمانم همین بی آغوشی
او را خواهد کشت ...

حضرت@دوست
حضرت@دوست


بگذار که در حسرت دیدار بمیرم
در حسرت دیدار تو بگذار بمیرم




دشوار بود مردن و روی تو ندیدن
بگذار به دلخواه تو دشوار بمیرم

بگذار که چون ناله ی مرغان شباهنگ
در وحشت و اندوه شب تار بمیرم

بگذار که چون شمع کنم پیکر خود آب
در بستر اشک افتم و ناچار بمیرم

می میرم از این درد که جان دگرم نیست
تا از غم عشق تو دگربار بمیرم

تا بوده ام، ای دوست، وفادار تو بودم
بگذار بدانگونه وفادار بمیرم

ترنم بانو♥️
ترنم بانو♥️
کدوم آغوشی یه روزی میخواد بغل بشه؟؟؟

ترنم بانو♥️
ترنم بانو♥️
به هر دل بَستَنَم عُمری پشیمانی بدهکارم
نباید دل به هر کَس بَست! اما دوستَت دارم!

پُر از شور و شَعَف با سَر به سویت می‌دَوَم چون رود...
تو دریا باش تا خود را به آغوش تو بسپارم!

دل‌آزار است یا دل‍خواه! ماییم و همین یک دل...
بِبَر یا بازگردان من به هر صورت وفادارم!

ملامت می‌کنندم دوستان در عشق و حق دارند
تو بیزار از منی اما مگر من دست بردارم؟

تو خواب روزهای روشن خود را ببین ای دوست...
شَبَت‌خوش، گرچه امشب نیز من تا صبح بیدارم..



🌹فاضل.نظری🌹

حضرت@دوست
حضرت@دوست

آغوش تو هست امن ترین نقطه ی دنیا
مـن آمـده ام تــا کــه بگیــری به پناهت

fatme
fatme
پناهی داری به وقت بی پناهی؟

حضرت@دوست
حضرت@دوست
معشوقهٔ کوچکِ من


دلبَرَکی با دلِ ما ناز کرد
بال نداشت ، میل به پرواز کرد

خواست که تا رُخ بنماید به ما
حرف دل از دردِ دل آغاز کرد

خیمه که زد ، بر دلِ شیدایی ام
به رویَم آغوش بسی باز کرد

گفت که بی صبر و قرارت شدم
هَمدَم مجنونْ دلِ زارت شدم


خانوم اِچ
خانوم اِچ
من مادر قصه‌های ناتمامم که یک روزی تک تک آن‌ها را به آغوشم فراخواهم خواند.
یا بزرگ‌شان می‌کنم یا آن‌ها را به دست باد خواهم سپرد.🌈

حضرت@دوست
حضرت@دوست
من آن موج اشکم که بی اختیارم
خودم را به آغوشه تو میسپارم




حضرت@دوست
حضرت@دوست

مرا آغوش مادر یاد داده که رویاهای خوش دیری نپاید
کنون حالم چو فرزندی است که از مهر پدر طردم

صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو