یافتن پست: #آغوش

♡✓
♡✓
ورتر:
برایم شعری بخوان
که حالم را خوب کند.

شارلوت: «در آغوشت می‌گیرم.
این شعری است که دوست دارم برایت بخوانم.»

گوته




♡✓
♡✓
اگر به دامن وصل تو دست ما نرسد
کشیده‌ایم در آغوش آرزوی تو را...




مآه
مآه
از کدام آغوش به تو می‌شود رسید؟
مرگ؟
زندگی؟
خواب؟
حرفی بزن!
دارم تمام می‌شوم...

..کمند..
..کمند..
مادرم شاید هرگز باخبر نبود که من شبهای زیادی به خودکشی،مهاجرت یا رها کردن همه چیز فکر کردم و تنها به خاطر او بود که از آن افکار خجالت کشیدم .
که هربار به رها کردن و رفتن از هر نوعش فکر کردم مادرم را دیدم که عاشقانه در خانه چرخ می زند و بوی غذایش تمام محله را پر کرده است . که هربار به خاطر گرمای آغوشش به زندگی روزانه برگشتم .
بقول دوست عزیزی دعا کن سالم باشیم تا مادران مان خوشحال باشند‌.
همین ...


@Ghavami22

مُهاجِر
مُهاجِر
هم اکنون مهاجر سوار برموتور بر کوه ها و صحراهای همدان درحال تاخت و تاز است و نسیم دلکش بهاری را به آغوش میگیرد و از بوی گل و گیاه سر مست میشود
به به

مُهاجِر
مُهاجِر
عاشق شده ام، حضرت معشوقه کجایی؟
من “مولوی ام”، “شمس”، اگر جلوه نمایی!

سعدی” نشوم تا درِ بستان دو چشم و،
آغوش گلستان شده ات را نگشایی!

وحشی” شده ام تا ز تو جامی بستانم،
جامی بستانم نه به شاهی، به گدایی!

در مجلس خوبان، تو چه کردی که شنیدم،
شرمنده ی لطفت شده صد “حاتم طایی

ای شرب دهان تو مِی دولت عشاق،
ای قند لبت نسخه ی “عطار و دوایی!

ای مردمک چشم تو منظومه ی شمسی،
ای چشم تو آتشکده ی عهد هخایی!

دیوانه شدم در طلبت بس که به دیوان،
هی فال زدم، فال زدم، تا تو بیایی!

حافظ” خبری از تو ندارد که بگوید،
میترسم از این بی خبری، ماه رهایی!

مانند پلنگی که نگاهش پی ماه است،
من شهره ی شهرم به همین سر به هوایی!

از من که دچارت شده ام یاد نکردی،
در وقت سفر با غزل تلخ جدایی!

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه”،
ای منظر چشمان تو کشکول “بهایی!

با این همه تنهایی و رسوایی و دوری،
“شاعر” شده ام تا که بگویم که خدایی!

خال لب تو نقطه ی پرگار وجود است،
اصلا تو خودت دایره ی قسمت مایی

♡✓
♡✓
یک روز خودم را خواهم بخشید
از آسیبی که به خویش روا داشتم
از آسیبی که اجازه دادم
دیگران بر من روا دارند
و چنان محکم خویش را در آغوش خواهم کشید
که هرگز ترک خود نکنم.




مُهاجِر
مُهاجِر
جهان اردی جهنم بود پیش از آمدن هایت
نمی گنجید در باور شود روزی تو پیدایت

خدا یک شب گل مریم به دست ابر داد و بعد
چکید از آسمان باران به گلبرگ نفس هایت

نسیم از کوچه باغ سبز نامت آمد و رد شد
شمیم گریه ای پیچید در آغوش دنیایت

کشید آن گونه نازت را به روی بوم نقاشی
که حیران ماند حتا خود از آن تصویر زیبایت

پری بانوی من! چرخی بزن در قصر آیینه
مرا بگذار تا حیران بمانم در تماشایت*

کسی فکرش نمیکرد اینهمه دیوانه ات باشم
که بعد از قرنها دوری کنم در شعر پیدایت

ستاره در ستاره شمع روشن کرده ام امشب
بیا و فوت کن ای ماه من در جشن فردایت

هر آن شعری که می گویم برای توست بانویم
تمام واژه ها ارزانی خاک کف پایت

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
آیا تا به حال پلی ساخته‌ایم؟
در زمان‌های دور دو برادر در کنار هم بر سر زمینی که از پدرشان به ارث برده بودند کار می‌کردند و در نزدیک هم خانه‌هایی برای خودشان ساخته بودند و به خوبی روزگار می‌گذراندند. برحسب اتفاق روزی بر سر مسئله‌ای با هم به اختلاف رسیدند. برادر کوچکتر بین زمین‌ها و خانه‌هایشان کانال بزرگی حفر کرد و داخل آن آب انداخت تا هیچ گونه ارتباطی با هم نداشته باشند.
برادر بزرگتر هم ناراحت شد و از نجاری خواست تا با نصب پرچین‌های بلند کاری کند تا برادرش را نبیند و خودش عازم شهر شد. هنگام عصر که برگشت با تعجب دید که نجار بجای ساخت دیوار چوبی بلند یک پل بزرگ ساخته است.
برادر کوچکتر که از صبح شاهد این صحنه بود پیش خود اندیشید حتماً برادرش برای آشتی دستور ساخت پل را داده است و بی‌صبرانه منتظر بازگشت او بود.
رفت و برادر بزرگ را در آغوش گرفت و از او معذرت‌خواهی کرد. دو برادر از نجار خواستند چند روزی مهمان آنها باشد. اما او گفت: پل‌های زیادی هستند که او باید بسازد و رفت.

نیلوفر
نیلوفر
امیدوارم از نردبان ایمان پایین و

به آغوش خداوند برسید

{-41-}{-35-}{-63-}

♡✓
♡✓
گفت: چگونه آرامش را پیدا کردی؟
گفتم: جایی دور از آدم‌ها پناه بردم و
در سکوت، خودم را محکم‌تر در آغوش گرفتم.



(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)

@elham محتاجم
محتاج یک فنجان چای
که پهلویش تو باشی ….:انگشتی

♡✓
♡✓
آرزو مي‌كنم آرزوهايت در يك قدمى تو ايستاده باشد تا با يك پلك بر هم زدنى در آغوششان بگيرى ..
آرزو مي‌كنم عشق در بهترين زمانِ ممكن به سراغت بيايد و زيباترين خوشى‌هاى دنيا را زندگى كنى ..
آرزو ميكنم هيچ وقت درمانده و مستاصل خيابان هاى شهر را قدم نزنى و مردمک چشمانت از شادى برق بزند نه از اشک و غم ..



حـســـــــام
حـســـــــام
با دو حرکت ما را در ساینا دنبال کنید...ابتدا روی پروفایل کلید کنید سپس علامت به علاوه بالا سمت راست را فشار دهید..به همین راحتی محبوب ما شوید.{-23-}


Elham
Elham 👩‍👧‍👦
بچه ها بشینین همتون منو از الان تا فردا ظهر دعا کنین:رفتن

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو