سکوت شب
سمت چشمان تو یک پنجره باشد کافیست
چشم من خیره به آن منظره باشد کافیست
تو به من خیره شوی، من به تبسم هایت
خنده بر روی لبت یکسره باشد کافیست
فاصله دفتر تقدیر مرا پُر کردست
سهم من چند ورق خاطره باشد کافیست
گریه خوبست ولی فکر غرورم هستی؟
بغض دل پشت همین حنجره باشد کافیست
گفتی از فاصله ها خسته شدی درد بس است
خواستی بسته شود پنجره؟
باشد....کافیست
سکوت شب
نمیـבانستم בلتنگی،، בل نازڪم میڪنـב...
انقـבر ڪه به هر بهانه ڪوچڪے چانه ام بلرزב و چشم هایم خی๛ اشڪ شوב..!!
نمیـבانستم בلتنگی،، ضعیفم میڪنـב...
آنقـבر ڪه ڪوه استوار غرورم زیر بار نـבیـבنت ڪمر خم ڪنـב..!!
نمیـבانستم בلتنگی،، ڪوבڪم میڪنـב...
انقـבر ڪه בر نبوבنت ساعتها گوشه اے بنشینم و با همه
בنیا قهر ڪنم..!!
نمیـבانستم...........!!
سکوت شب
من آن گل برگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی
ولی حاضر نیستم ار پای اینترنت پاشم برم آب بخورم.
سکوت شب
چه فرقی می کند
چه کسی بحث را شروع کرد
که دعوا را ادامه داد
رویش را برگرداند
کلافه از جایش برخواست
یا بی هیچ حرفی گوشی را گذاشت
نگذارید قهرهایتان طولانی شود
نگذارید بغض ها طوفان شود
نگذارید دل تان احساسِ سنگینی کند
هرچقدر هم که صدایتان بالا رفت
اخمتان در هم شد .
با حرفی
آغوشی
نگاهی
یک نقطه ی پایان بگذارید
ادامه دادن یعنی
غرور
و غرور تمرینِ جدایی می آورد
به هیچ کجایِ این دنیا بر نمی خورد
اگر از - من - پایین بیاییم گاهی
و
- ما - را ببینیم
این - ما - یِ سراسر عشق
این - ما - یِ بی مرز
اگر
یک
- ما - دارید
حواستان را شش دنگ که هیچ
همه ی دنگ هایِ دنیا را
بسپارید
یک بوسه ی محکم
از اخم هایِ در هم رفته ی مردانه
یک آغوشِ محکم
از کلافگی هایِ زنانه
کِیف دارد
باور کنید
سکوت شب
فرقی نمیکند
کنار دریا باشی
وسطِ مهمانی
کنج اتاق
یا هر جایِ دیگر...!
روزهایِ تعطیل
بویِ تنهایی در سَرِ آدم میپیچد...!
باید یک نفر باشد
بدونِ غرور دوستت بدارد
آنقدر صمیمی
که اگر در مدتِ یک ساعت
برای بیستمین بار میخواستی حالش را بپرسی
دل دل نکنی
فکر نکنی
با خودت نگویی که نکند کلافه اش کنم
ترسِ از چشمْ افتادن را نداشته باشی!
یک نفر که حالِ تو را بلد باشد...
یک نفر که بدونِ توضیح بفهمد
این همه بی قراری دست خودت نیست!
یک نفر که غرورِ خاموشِ تو را
عشق معنا کند
نه چیز دیگری....!
یک نفر که حضورش
برای روزهای تعطیل الزامی ست!
سکوت شب
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ...
ﺑﻪﺧﺎﻃﺮ ﺣﺮﻑ ﻣﺮﺩﻡ ،
ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻭ ﺧﺮﺍﺏ ﻧﮑﻦ
ﺩﻫﻦ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎﺯﻩ
ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺑﺎﺷﯽ ﻣﯿﮕﻦ ﺩﺯﺩﻩ
ﺳﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﯽ ﻣﯿﮕﻦ ﺑﺪ ﺑﺨﺘﻪ
ﺯﯾﺎﺩ ﮔﺮﺩﺵ ﺑﺮﯼ ﻣﯿﮕﻦ ﻭﻟﻪ
ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻣﯿﮕﻦ اﻓﺴﺮﺩﺱ
شوخ باشی میشی سبکี
سنگین باشی میشی مغرور
ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺑﺎﺷﯽ ﻣﯿﮕﻦ مورد داره
ﻣﺮﺍﻣﺖ ﻣﺮﺩﻭﻧﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﻣﯿﮕﻦ داره دون میپاشهี
ﭘﺲ ﺑﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻥ ﺑﮕﻦ ،
ﺧﺪﺍﯼ ﺗﻮﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻮ ﺭﻭ ﻗﻀﺎﻭﺕﮐﻨﻪ ﻭ ﺑﺲ ‼️
سکوت شب
نه عزیزم....
مـــرد
پیراهن چهارخانه و سینه ی ستبر و غرور احمقانه نیست...
مــرد
ته ریش مرتبُ کفش های کالجُ ساعتِ چندمیلیونی نیست....
خنده های دلبرانه و اخمِ جذابُ صورت استخوانی هم مالِ مــردهای کاغذیِ تویِ رمان هاست....
مــــرد
یعنی
"تا آخرَش هستم"َش دقیقــا همین معنا را بدهد
و"آخرش" حتـی "مرگ" هم نباشــد...
مــرد
یعنی یک دقیقــه هم که شده
تویِ یک روزِ شلوغِ کاری
به تماشایِ چشمهایت بنشینــد...
گاهی برایـت شعــر هم بخوانــد...
تویِ گوشِ چپت
یک جایــی نزدیکِ به قلبت
آرام بگــوید
"دوستت دارم"...
و دوستت دارمَش "تا" نداشته باشد...
تا"کِی" یا تا"کجــا"...
مــرد
بازویِ برجسته و قدِ بلند نیست جانِ من....
مـــرد یعنی...
"آغوشِ امن"..."قولِ محکم"..."دریایِ عشق"...
و دیگــر هیچ....
سکوت شب
تو که نمی دانی دوست داشتنت چه بلایی می تواند به سرِ من بیاورد چطور از خود بیخودم کند و از یادم ببرد که
"زنی گفتند"
"مردی گفتند"
چشمهایم را ببندم به روی عرف به روی غرور و به روی تمامِ حرف ها و نگاه های بخیل زل بزنم به چشمهایت و بگویم حرفی که گفتنش دل می خواهد و بس؛
سکوت شب
چقدر ضعیف و کوچکند ...
آنهایی که وقتی اشتباه میکنند ،
نه توانایی اقرار به اشتباه دارند ...
نه قدرت عذرخواهی ...!
اسمش را میگذارند غرور ،
و به آن افتخار میکنند ...!!!!
سکوت شب
می گویند "قانون است" ....
که زن بنشیند ، تا مرد نازش را بکشد...
زن کم باشد ، تا مرد بماند...
می گویند " مرد ها پررو می شوند " ، از شنیدنِ دوستت دارم.....!!!
من اما می گویم " این قانون ها " ، مفت هم نمی ارزد !!!
این ها قانون نیست اصلا... !
این ها یک مشت غرورهایِ ظریف است که بعضی ها چاشنیِ بی مهری اشان می کنند...
آنقدر درگیرِ این خزعبلات شده ایم که هرچیزی غیر از این ها را " رویا " می پنداریم...
نه جانم ...!
صاف و ساده و صمیمی بودن " رویا " نیست ، حقیقتی ست که ما قایمش کرده ایم برایِ خاطرِ خیالاتِ باطلِ خودمان ...! مرد و زن ندارد به نقطه ((( مـــــــــــــا ))) شدن که رسیدی ...
شورانگیز ترین باش برایِ عاشقانه هایت...
میانِ جمع رویش را ببوس...
میانِ مردم فریاد بزن " دوستت دارم "....
و اگر کسی چشم غره ای رفت...
دعایش کن " تا عاشق شود ...
سکوت شب
دوست داشتن سکوت نیست !
گاهی دل تمنا می شود
فریاد می خواهد
مرد و زن ندارد !
وقتی دوستش داری
ب ایست پایِ احساست
پایِ دلت
یک گوشه نشستن
این پا و آن پا کردن
بهانه است !
بهانه ای برایِ غرورت
پایِ دلدادگی که به میان است
بی خیالِ حرف و حدیث باش
چه حدیثی بالاتر از
برقِ چشمانش
به وقتِ اعترافِ تو !
چه حرفی پاک تر از
کلماتِ چیده شده در ذهنِ عاشقت
و لکنتِ زبانت برایِ گفتنِ تمامشان ؟
دوست داشتن پا رویِ پا گذاشتن نیست !
دوستش داری ؟
به احترامِ دلت
زبان باز کن
ما آدمها عجیب بدهکارِ دل می شویم
این روزها
سکوت شب
فکر نبودنت
چون موریانه به جانه مغزم افتاده .
چون شمشیری دلم را پاره پاره کرده است ...
فکر نبودنت
بغض گلویم را سنگین تر میکند .
اینک بغضو غرورم در جدالند ، و پیروز این میدان بغض طغیان گر میشود...
طوفان سختی در راه است...
طوفان میشود و انگار تا دنیا دنیاست ادامه دارد...
انگار این روزها میترسم کسی اشک هایم را ببیند ، هق هق هایم را بشنود!!
میترسم از نبودنت ، از رفتنت ، از نداشتنت .
میترسم ، از همه کس ، از همه چیز ، جز مرگ!!!
سکوت شب
تنها غرور است که
انسانیت را به باد میدهد
ما از مشتی خاکیم وبه آن برمی گردیم
تا میتوانی دستی بگیرو
مهربان باش