یافتن پست: قران

shahin
shahin
پسملی که 2 ساعت صف بانک وایمیسته نوبتش که شد سپرده های 20درصدشو 18 درصد می کنه چیه؟{-66-}{-128-}
گفت هفته پیش 25 درصد بود الان بخشنامه اومده 18 درصد شده{-109-}=))

fatme
fatme
وای دلم
دلشوره دارم استرس دارم مضطربم
بی دلیل

shahin
shahin


چرا خسته و کوفته؟:( بیا کلی ماساژور برات میارم حالت خوب بشه=)):لاو @Barannnnnnnnnn هر خدماتی خواستی روش کلیک کن:لاو مراکزمون توی تهران شیراز گنبد ارومیه تبریز ساری میباشند:خجالت

دیانه
دیانه
نامه واقعی به خدا❤️

( این نامه هم اکنون در موزه گلستان نگهداری میشود)

Mehrab
Mehrab
حوصله ام خیلی سر رفته
کاش یه خوشگل بیادpv
قدم بزنیم...
باور کنید اب و جاروبشم کردم
کاملا بهداشتی...

خانوم اِچ
خانوم اِچ
‏اون شبی که حالت بد بود و با خیال راحت رفتی قدم زدی و سیگار کشیدی و خودتو تخلیه کردی، یکی یه گوشه نشسته بود و بی‌صدا تا صبح گریه میکرد و زل زده بود به یه اتاقِ تاریک.
فقط چون دختر بود.


عمه خانم
عمه خانم
:Dبعد یه سال و اندی بالاخره منم میخوام برم عروسییییی{-140-} هرچند دیشب یه جشن کوچولو دعوت بودیم از اول تااخرشم وسط میدون و خوش گذشت ولی خب عروسی یه چیزه دیگست{-130-} (فقط بدیش اینه که عروس و دوماد هیچ کدومشون اشنا نیستن و باید بیننده باشیم:گگگ)
مهم نیت{-54-}

خانوم اِچ
خانوم اِچ
فقه واقعا سختههههه اه
اخه برای چیییی شغل بافندگی باید مکروه باشه

خانوم اِچ
خانوم اِچ
گاهی پیروان یک دیدگاه چنان رفتار میکنند که انسان از تمااام افراد پیرو ان دیدگاه و خود ان دیدگاه احساس تنفرررر و تهوع میکند
مراقب رفتارتان باشید
باشد که بر تعدادتان افزوده شود ...

korosh
korosh
@Behnaz_70
في الشق الأيسر مِن صَدري،
مدينة صَغیرة
أنت لها النُور والمِصباح "
در سمت چپ سینه‌ام
شهریست که تو براي آن
نور و روشنایي هستي...:قلب

پریا
پریا
دوستش دارم..
بزرگیش را .. سکوتش را .. عظمتش را .. ابهتش را .. تنهاییش را ..
حکمتش را .. صبرش را .. و .. و ..
بودنش عادتیست،مثل نفس کشیدن!
خدا را می گویم...

Shahan
Shahan
بنظرتون دنیای دیگه ای وجود داره یا نه دروغه...؟!

fatme
fatme
@DELSA
کم حرف شدی
خوبی؟

fatme
fatme

این هاپو زشتورو نگا
تو زمین ساخت روبروی خونمون بود
دلم میخاست بش نزدیک بشم اما همش فرار میکرد پارس میکرد
بعد نون اوردم دادمش کم کم اومد جلو هی نون میخورد
استغفرالله توهین به نون خدا نباشه اما میزاشتم رو کفشم اون میومد جلو میخورد بعد همینجوری کم کم پا گراشتم رو سرش نازش کردم
اونقد باش ور رفتم که اخرش دست گذاشتم رو سرش و نازش کردم خیلی نرمم و پشمالویی بودد🥹🫠
بعد خودش عادت کرد بم همش میچسبید به پاهام
دلم قنچ رف واسش🥹🥺

خانوم اِچ
خانوم اِچ
زندگی من دائما در حال تغییره ...
حال و هواش نه ها
آدماش
روز ب روز
بد تر میشه
تف...

صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو