یه تیکه از من

گروه عمومی · 9 کاربر · 1046 پست
مآه
مآه


مآه
مآه
به شب می ماند،
یادِ تُ ؛
می آید
دلتنگم می کند
می رود

مآه
مآه


مآه
مآه


مآه
مآه
زیر مجموعه ی خودم هستم
مثل مجموعه ای که سخت تهی ست
در سرم فکر کاشتن دارم
گرچه باغ من از درخت تهی ست
عشق آهوی تیزپا شد و من
ببر بی حرکت پتوهایم
خشمگین نیستم که تا امروز
نرسیدم به آرزوهایم
نرسیدن رسیدن محض است
آبزی آب را نمی بیند
هرکه در ماه زندگی بکند
رنگ مهتاب را نمی بیند
دوری و دوستی حکایت ماست
غیر از این هرچه هست در هوس است
پای احساس در میان باشد
انتخاب پرنده ها قفس است
وسعت کوچک رهایی را
از نگاه اسیر باید دید
کوه در رشته کوه بسیار است
کوه را در کویر باید دید
گرچه باغ من از درخت تهی ست
در سرم فکر کاشتن دارم
شعر را، عشق را، مکاشفه را
همه را از نداشتن دارم...

مآه
مآه
«إِبْتَسمْ وَ لا تَهْتَمَّ بالمصاعِب إنَّ اللهَ یُحِبُّ الأقویاءَ»
‍‍لبخند بزن و به سختی ها اهمیت نده خداوند انسان های قوی رو دوست داره.

مآه
مآه
هر روز
آدمی را به هلاکت می کشاند،
زمانه!


شعر: سوران ندار
ترجمه: زانا کوردستانی...

👌

مآه
مآه
نه در نمازم کوتاهی می کنم،
نه در دوست داشتن تو...






شعر: برهان برزنجی
ترجمه: زانا کوردستانی...

مآه
مآه
هر که از نخل تمنا روزه ی مریم گرفت

نقل انجم در گریبانش چو عیسی ریختند

مآه
مآه
اگر آدم کسی را دوست داشت
حتی اگر هیچ چیزِ دیگر برای بخشیدن نداشت
باز هم محبتش را به او میبخشید

مآه
مآه
پنجره کنار شومینه ات را باز کن و به طراوت هوای سرد زمستان در صبحی برفی نگاه کن. با یک فنجان چای گرم و کتابی در دست، آرامشی دلپذیر و لذتی بی نظیر را تجربه کن. همین لحظه های ساده می توانند تبدیل به خاطراتی به یادماندنی شوند. از زندگی لذت ببر و سعادت را در هر نفس احساس کن....

مآه
مآه
زمانی که می میری،
به ناگاه همگان دوستت خواهند داشت!
معشوقه ات به سویت خواهد آمد بی هر بهانه ای،
دوستانت از با تو بودن، سخن می رانند،
و همگی اعلام می کنند که چه انسان شریفی بودی!
البته در وقت مردنت...

مآه
مآه
وقتی که عکس ِ ماهِ تو در برکه قاب شد
هی شعر روی شعر نشست و کتاب شد
مردان شهر ؛ مثل خودم شاعرت شدند
از آن به بعد ؛ انجمن شعر باب شد
تا آمدم ببوسمش آن روی ماه را
یکباره رفتی و همه جا آفتاب شد
هی سمت عشق رفتم و چیزی نیافتم
از دور چشمه بود و جلوتر سراب شد
روزی تو را خدا به خودم داد و بعدها
از من تو را گرفت شبی، بی حساب شد
هنگام آفرینش و تبیین رنگ ها
بخت من از نخست ، سیاه انتخاب شد
دیدم تو را دوباره شبی بعد سالها...
هرچند توی خواب ! ولی مستجاب شد
می خواستم ببوسمت آن روزها... ولی
تا آمدم عمل بکنم، انقلاب شد . . . ماه من..

مآه
مآه
‏باید خوش شانس باشی
تا توی عمرت بتونی
عاشق بشی ...
باید خیلی خوش‌شانس
باشی، تا به موقع عاشق بشی ✨♥️

مآه
مآه
سخت ترین نبردى که باید در آن بجنگى ، نبردیست میانِ آنچه حس میکنى و آنچه میدانی...

صفحات: 9 10 11 12 13

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو