یافتن پست: #462

حضرت@دوست
حضرت@دوست
://cdn-tehran.wisgoon.com/dlir-s3/1053236x236_1506691062349577.jpg
عکس های تو کماکان آبی بر این آتش است
عقدهٔ کورِ فراقت را فقط رویا گسست...

رد لبهایم به روی عکس تو جا مانده است
دست من با موی تو در فکر تنها مانده است

کار من هرشب نظاره بر دو چشم مست توست...
سردی دستان سستم از نبود دست توست...

امشب اما حالِ دل یک جور دیگر فرق داشت
گریهٔ بی انتها دردی به روی فرق کاشت...

گفتم انگار این دلم ویران تر از ویرانه است
حال من گویی شبیه حال یک دیوانه است!

درد دوری خواب را از چشم من امشب زدود
از غمِ این درد باید فالی از حافظ گشود...

زهرا
زهرا
دعای بعد از نماز در ماه مبارک رمضان



حضرت@دوست
حضرت@دوست
دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
خرقه‏تر دامن و سجاده شراب آلوده

آمد افسوس کنان مغبچه باده فروش
گفت بیدار شوای رهرو خواب آلوده


حضرت@دوست
حضرت@دوست
یار آمد..............
افسوس نبود صاحب خانه دل ..........


حضرت@دوست
حضرت@دوست
عشق اگر می نبود نفس مهذب نشود
عشق زی بام کمالات روانرا رسنست

ز آتش عشق بنگدازد تا هیکل جسم
کی بر افلاک شود جان که ترا در بدنست

بی‌ریاضت نشود جان تو با فر و بها
شمع را فر و بها جمله ز گردن زدنست

متفاوت بود این عشق به ذرات وجود
ور نه پیدا ز کجا فرق لجین از لجنست

متفاوت شد از آن روی مقامات کمال
که به مقدار نظر هرکه خبیر از سخنست

پرتو عشق بود یکسره از تابش مهر
هان و هان بشمر تا شمع که اندر لگنست

فهم این نکته نیارد همه کس کرد مگر
خواجهٔ عصر که در عشق دلش ممتحنست


خانوم اِچ
خانوم اِچ



حضرت@دوست
حضرت@دوست
ازتو بد گفتن نشد نه ،شرم دارد این زبان
این زبان حکم ادب را هم رعایت می کند

بعد عمری که به پای توهدررفت وگذشت
دل فقط از دست تقدیرم شکایت می کند


حضرت@دوست
حضرت@دوست
کی کامنت گذاشت/حذفید


حضرت@دوست
حضرت@دوست
آبِ آلوده‌ام، خداوندا
گر گلابم کنی، تو می‌دانی

ریگ افتاده در ته جویم
دُرِّ نابم کنی، تو می‌دانی

ناامیدم کنی، امید منی
کامیابم کنی، تو می‌دانی

بپسندی کرامتت نازم
انتخابم کنی، تو می‌دانی

به سپهرم بری، تراب توام
یا ترابم کنی، تو می‌دانی


حضرت@دوست
حضرت@دوست
ازصفای عارضت جان می‌چکدگاه عرق
وز شکست‌طره‌ات دل‌می‌دمد جای‌صدا

لعل خاموشت‌گر از موج تبسم دم زند
غنچه‌سازد در چمن پیراهن ازخجلت قبا

از نگاهت نشئه‌ها بالیده هر مژگان زدن

وز خرامت فتنه‌ها جوشیده از هر نقش پا

هرکجا ذوق تماشایت براندازد نقاب
گر جمالت عام سازد رخصت نظاره را

آخر از خود رفتنم راهی به فهم ناز برد
کیست گردد یک مژه برهم زدن صبرآزما

مردمک از دیده‌ها پیش از نگه‌گیرد هوا
سوختم چندانکه با خوی توگشتم آشنا

عمرها شد درهوایت بال عجزی می‌زند
ناکجا پروازگیرد بیدل از دست دعا


حضرت@دوست
حضرت@دوست
هر حبیبی ، مهربان نیست
هر نگاری ، دلستان نیست

هر حریفی ، دل ندارد
خسروی کار شبان نیست
دیده بگشا ، عقل عاشق
عشق کار ، جاهلان نیست

هر گلی را ، دل مبندی
چون وفایی در گلان نیست
روزگارا ، بی وفایی!
کامرانت ، جاودان نیست

نازنینا ، آزمودم
مرد عشقی ، در جهان نیست
در جهان ، عشقی نمانده
یا که دل در ، عاشقان نیست


Marina
Marina
بهترین مکالمه قرن:
+کجایی؟
-بپوش دم درم
{-75-}{-75-}خطاب به بعضیا {-100-}

مسابقـہ سایــنا
مسابقـہ سایــنا
ناز کنی نظر کنی، قهر کنی ستم کنی
گر که جفا ،گر که وفا، از تو حذر نميشود
داغ که دارد اين دلم، داغ تو و خیال تو "
بی همگان به سر شود، بی تو به سر نميشود" .
«مولانا»

کد مسابقه :

حضرت@دوست
حضرت@دوست
گفته بودی درد دل کن گاه با هم صحبتی
کو رفیق راز داری؟ کو دل پرطاقتی؟

شمع وقتی داستانم را شنید آتش گرفت
شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتی

تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد
غنچه‌ای در باغ پرپر شد ولی کو غیرتی؟

گریه می‌کردم که زاهد در قنوتم خیره ماند
دور باد از خرمن ایمان عاشق آفتی

روزهایم را یکایک دیدم و دیدن نداشت
کاش بر آیینه بنشیند غبار حسرتی

بس که دامان بهاران گل به گل پژمرده شد
باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتی

من کجا و جرئت بوسیدن لبهای تو
آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتی


صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو