یافتن پست: #یزد

aliaga
aliaga
عالمى نزد عابدى رفت و از او پرسيد:
نماز خواندنت چگونه است ؟


عابد: از عبادت مثل من عابد مى پرسى ؟ با اينكه نمازم خيلى طول مى كشد، من از فلان وقت تا فلان وقت مشغول عبادت هستم .
عالم : گريه ات هنگام راز و نياز چگونه است ؟
عابد: چنان مى گريم كه اشكهايم جارى مى گردد.


عالم : براستى اگر بخندى ولى خدا ترس باشى ، بهتر از گريه اى است كه به آن ببالى و افتخار کنی .



(ان المدل لا يصعد من عمله شى ء):
آن كس كه به عملش ببالد چيزى از عملش بالا نمى رود. (مورد قبول درگاه الهى نمى شود.)

خانوم اِچ
خانوم اِچ
😐تو دانشگاه ما همه همو میشناسن
و الان من با یه نفر هستم ولی خودم خبر ندارم:/
چ جالب
ترم پیش هم یکی ازم خاستگاری کرده بود همه میدونستن الا
من ....
پ.ن :از دانشگاهای کوچیک دووووورییییی کنید :/

مآه
مآه
من نمی خواستم ؛ نمی توانستم شاهدِ این باشم که برایِ کسی عادی و معمولی و درجه دوم هستم . منظورم این است که می خواستم برایِ کسی فوق العاده و کم یاب باشم .
چه می دانم ، دستِ کم قند نبات ، قُرصِ ماه یا شیرینیِ زندگی کسی باشم .
نمی دانم می خواستم ستاره یِ دنباله دار ، چراغِ سر درِ خانه یا تاجِ سر کسی باشم .
می خواستم موسیقی مورد علاقه ی کسی باشم . می خواستم عشق باشم و علائم حیات !
می خواستم امید و شور را در زندگی کسی به راه بیاندازم ؛ عقلی را از کار بیاندازم! می خواستم علت بروز زندگی در کسی باشم . دست کم می خواستم کسی مرا روی قلب خود بپاشد تا جوانه بزنم و رشد کنم . می خواستم چشمی به چشم من ببازد . کسی به سرود اندوه من بتازد . کسی به یاد من نخوابد . دست کم با یاد من از خواب برخیزد .
برای من شعر بگوید. کمتر از آن با هر چیز کوچکی یاد من بیفتد ؛
مگر چند سال زنده ایم؟

aliaga
aliaga
اگر بیرون ببینیش

یحتمل سرت رو پایین میندازی ‌
و عبـــــور میکنے ⇦

↤اینجا چطور؟ (دنـــیای مجازی رو میگــم)
حواستـــــ هست !!!

‌‌امان ز لحظـــــه ی غفلتـــــ

که شاهدم هستے...



aliaga
aliaga
اگر فکر میکنید با یک لبخند میتونید کسی رو خوشحال کنید

ازش دریغ کنید دور هم بخندیم

مآه
مآه
پشت سرِقطارِ تو ، مثلِ یه پستچیِ خیس فقط رکاب میزدم ...

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

روزی شاگرد یک راهب پیر هندو از او خواست که به او درسی به یادماندنی دهد. راهب از شاگردش خواست کیسه نمک را نزد او بیاورد. سپس مشتی از نمک را داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست همه آن آب را بخورد. شاگرد فقط توانست یک جرعه کوچک از آب داخل لیوان را بخورد، آن هم به سختی.

استاد پرسید: «مزه اش چطور بود؟»
شاگرد پاسخ داد: «خیلی شور و تند است، اصلاً نمی شود آن را خورد.»

پیر هندو از شاگردش خواست یک مشت از نمک بردارد و او را همراهی کند. رفتند تا رسیدند کنار دریاچه. استاد از او خواست تا نمکها را داخل دریاچه بریزد. سپس یک لیوان آب از دریاچه برداشت و به شاگرد داد و از او خواست آن را بنوشد. شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید. استاد این بارهم از او مزه آب داخل لیوان را پرسید. شاگرد پاسخ داد: «کاملا معمولی بود.»

💠پیر هندو گفت:«رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو می شود همچون مشتی نمک است و اما این روح و قدرت پذیرش انسان است که هر چه بزرگتر و وسیعتر می شود، می تواند بار آن همه رنج و اندوه را براحتی تحمل کند. بنابراین سعی کن یک دریا باشی تا یک لیوان آب

یاس
یاس
ادم روضه های آیت الله کاشانی با خون و گوشتش لمس می کنه{-137-} و تا ته استخونت می سوزونه :گگگ

خدا نیاره
اون بچه ای که یتیمه
یه مشکل پیدا بشه
می گه اگه بابام اینجا بود اینطور نمی شد:گگگ{-118-}{-124-}
گفت: جا بابام خالیه :گگگ
شیر جمل کجایی ببینی
برادرت رو غریب گیر اوردن ( روضه حسن بن قاسم علیه السلام) {-149-}


(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

نقل است ساربانی در آخر عمر، شترش را صدا می‎زند و به دلیل اذیت و آزاری که بر شترش روا داشته از وی حلالیت می طلبد. یکایک آزار و اذیت‎هایی که بر شتر روا داشته را نام می‎برد. از جمله؛ زدن شتر با تازیانه، آب ندادن ، غدا ندادن، بار اضافه زدن و …. همه را بر می‎شمرد و می‎پرسد آیا با این وجود مرا حلال می‎کنی؟ شتر در جواب می‎گوید همه اینها را که گفتی حلال می‎کنم، اما یک‎بار با من کاری کردی که هرگز نمی‎توانم از تو درگذرم و تو را ببخشم. ساربان پرسید آن چه کاری بود؟ شتر جواب داد یک بار افسار مرا به دُم یک خر بستی. من اگر تو را بخاطر همه آزارها و اذیت‎ها ببخشم بخاطر این تحقیر هرگز تو را نخواهم بخشید!

💠ضرب‎المثل معروف "افسار شتر بر دُم خر بستن" اشاره به سپردن عنان کار به افراد نالایق است و اینکه چنين افرادی بدون دارابودن تخصص، تحصیلات، تجربه، شایستگی و شرایط تصدی پست و مقامی، صرفاً بر مبنای روابط زمام امور را بدست گیرند.

حلما
حلما
چرا هیچکس نمیگیرتم از اینا بپوشم{-201-}

شامی
شامی
ولی داستان آدم‌های دلشکسته کوتاه‌ترین داستانِ دنیاست!
میپرسی چیشده؟
میگن: هیچی..!
:x


Hana
Hana
اگر تجربه استفاده از رزماری برای تقویت مو دارید خوشحال میشم شیر کنید {-54-}

WeT
WeT
کاش نارنگی رو پوست میکندی، توش انار دون شده با گلپر و نمک بود 😒😒😒

رها
رها
غذا فقط سوپ🙂👌
یه قابلمه دستت میگیری میری سر یخچال و فریزر و کابینت هر چی دم دستت میاد رو میریزی اون تو، آب میریزی و میزاری روی گاز و شعله رو کم میکنی : ) تازشم کلی مقوی هستش 🙂👌

aliaga
aliaga


۵۱
:گل

از دست ندین سعی کنیدهمگی شرکت کنید




صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو