رها
باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا...
جوی و دو جفت چکمه و گل بود و ما دو تا...
وقتی نگاه من به تو افتاد، سرنوشت
تصدیق گفته های "هگل" بود و ما دو تا...
روز قرار اول و میز و سکوت و چای
سنگینی هوای هتل و ما دو تا...
افتاد روی میز ورقهای سرنوشت
فنجان و فال و بی بی و دل بود و ما دو تا...
کم کم زمانه داشت به هم می رساندمان
در کوچه ساز و تمبک و کل بود و ما دو تا...
تا آفتاب زد همه جا تار شد برام
دنیا چقدر سرد و کسل بود و ما دو تا،
از خواب می پریم که این ماجرا فقط
یک آرزوی مانده به دل بود و ما دو تا...
نجمه زارع
خانوم اِچ
تو اين اوضاعِ مملكت بچه دار شدن ؛خودش به تنهايى كودك ازارى محسوب ميشه...
گِلآرِه
من از مرگ نمیترسم
از باز کردن قفل گوشیم توسط خانواده بعد مرگم میترسم.😁
محسن
وجودهیچکس غمهاراازبین نمیبرد
اماکمک میکندبا وجودغمها
محکم بایستیم
مثل چترکه باران رامتوقف نمیکند
اماکمک میکندآسوده زیرباران
بایستیم
انسانهابه مهربانی یکدیگرتکیه میکنند
هادی
من الآن حدود 13 ساله که شبکه اجتماعی دارم
با بعضی از اعضای شبکم الآن 12 ساله ارتباط دارم، با یه سری از کاربرا که میان بیشتر حرف میزنم، کمک میکنم بهشون، بهم کمک میکنن حتی تبادل مالی داشتیم، پیر و جون دختر و پسر متاهل مجرد قاطی فرقی نمیکنه همشون یا شمارمو دارن یا آی دی های شبکه های اجتماعیمو و علاوه بر خود ساینا جاهای دیگه هم بهم پیام میدن و پیام میدم و خب هر کدوم ازینا طبق عرف جامعشون یا طبق ادبیات خودشون باهام ارتباط دارن و من با هر کدوم مثل خودشون صحبت میکنم و هیچ محدودیتی برا خودم نذاشتم!
داشتم فکر میکردم این مسئله یجوری میشه گفت دیگه اضافه شده به زندگی من و نمیشه یهو گذاشت کنار به نظر شما این مسئله رو چطور میتونم به کسی میرم خواستگاریش توضیح بدم یا اصلا براش قابل قبول میشه همچین چیزی؟
محسن
غمگین نباش رفیق !
آسمونِ زندگیِ تو که
همیشه بارونی نمیمونه...
روزای آفتابیَم میاد که
لبخند رو بهـ لبت میاره...
اصلاً...
اصلاً خودم چَترِ روزای
بارونیت میشَم...
تو فقط قول بده...
رنگین کمون که.اومد
مشغولِ دیدنِ اون که شدی
چترت رو کنار نذاری
WeT
یه مدتم میگفتن اصل پلیز
منم مثلا ، ممد ۱۷ اردبیل 😒😒😒
خیلی
عالی بود 👌
عاااالی