یافتن پست: #پنهان

یاس
یاس
وقتی میگن
عشق پسرا واقعیه :دی

Mohsen
Mohsen

چه در دل من چه در سر تو…
من از تو رسیدم به باور تو
تو بودی و من به گریه نشستم!
برابر تو به خاطر تو…
به گریه نشستم بگو چه کنم!
با تو شوری در جان بی تو جانی ویران!
از این زخم پنهان میمیرم…

مآه
مآه
وَ من به یکباره یاد گرفتم دیگر کسی رو دوست نداشته باشَم
باری رویِ شانه هایَش نباشم
که نداند با من چه کند
و کجایِ دلش بگذارد که نه من بشکنَم
و هم او ثابت بماند
وَ من به یکباره یاد گرفتم همه یِ اعتمادَم را در کوله پُشتی ام پنهان کنم تا دستِ هیچ احَد الناسی بهش نرسد
تا بشوَد اسباب بازیِ کودکی هایِ نداشته اش....
و مَن به یکباره اینچنین قَد کشیدم
و بزرگ شدم....

هادی
هادی
می‌رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند
دیده‌ام از روزن دیوار زندان شما



مُهاجِر
مُهاجِر
تصمیم گرفتم موهامو از ته بزنم کچل کنم {-165-}

هژیر
هژیر
‏آدمايى كه احساساتشون‌ رو راحت و صادقانه و بدون سانسور نشون ميدن،نه ضعيفن، نه احمق و نه ساده لوح!!
بلكه اون‌قدر قوى و واقعی هستند كه به نقاب روى صورتشون احتياج ندارند و به جای پنهان کردن حرفها یا نقش بازی کردن
راحت احساسشون رو بیان میکنن.

Aseman
Aseman
من مذهبی نیستم
حجابم ندارم
اهل نماز روزه هم نیستم
ولی عاشق کربلام عاشق حسین و حضرت عباسم
ی سریا میگن نماز نمیخونی و روزه نمیگیری و حجاب نداری کافری ولی من برام مهم نیست بزار هر چی میخوان بزار بگن
من خدا و حسین و حضرت عباس و دارم انگار دنیارو دارم
البته بگما حسین و خدایی ک من تو دلم دارمو قبول دارما نه خدایی ک اینا میگن تو جهنم آتیش میزنه و عذابت میده چون خدای من خدای مهربونیاس❤️❤️❤️


?
?
نفر نهم زندس؟

aliaga
aliaga
یا خَفِیّ الألطافُ،نَجَّنا ممِا نَخافُ
ای که مهربانی‌هایت پنهان است
ما را از نگرانی‌هایمان نجات بده!

♡✓
♡✓
به کسی اعتماد کن که
اندوه پنهان شده در لبخندت
عشق پنهان شده در خشمت
و معنای حقیقی سکوتت را بفهمد . . .



(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

آنتونی برجس ۴۰ ساله بود که دکترها به وی گفتند یک سال دیگر بیشتر زنده نیست، زیرا توموری در مغز خود دارد.
وی بیشتر از خود نگران همسرش بود، که پس از وی چیزی برایش باقی نمی‌گذاشت.
آنتونی قبل از آن هرگز نویسنده‌ی حرفه‌ای نبود، اما در درون خود میل و کششی به داستان‌نویسی حس می‌کرد و می‌دانست که استعداد بالقوه‌ای در وی وجود دارد.
بنابراین تنها برای باقی گذاشتن حق‌الامتیاز نشر برای همسرش پشت میز تحریر نشست و شروع به تایپ کرد.
او حتی مطمئن نبود که آیا ناشری حاضر می‌شود داستان وی را چاپ کند یا نه؛ ولی می‌دانست که باید کاری انجام دهد.
در ژانویه ١٩٦۰ وی گفت: من فقط یک زمستان، بهار و تابستان دیگر را پشت سر خواهم گذاشت، و پاییز آینده همراه با برگ‌ریزان خواهم مرد.
در این یک سال، وی پنج داستان را به انتها رساند و یکی دیگر را تا نیمه نوشت.
بهره‌وری او در این یک سال برابر با بهره‌وری نصف عمر فورستر(رمان‌نویس معروف انگلیسی) و دوبرابر سلینجر(نویسنده‌ی معاصر آمریکایی) بود.
اما آنتونی برجس نمرد! وى ۷۶ سال عمر کرد و طی این سال‌ها ۷۰ کتاب نوشت!
مشهورترین کتاب وی پرتقال‌کوکی است.

مُهاجِر
مُهاجِر
مهاجر پس از یک ماموریت چند ساعته به ساینا بازگشت
سلام علیکم و رحمه الله و برکاه

aliaga
aliaga
۱۱:۱۱ :فکر

♡✓
♡✓
من درباره‌ى تو به آن‌ها نگفتم
اما تو را ديده‌اند كه در چشمانم زندگی میکنی.
من درباره‌ى تو به آن‌ها نگفتم،
اما تو را در كلمات نوشته شده‌ام ديده‌اند.
عطر عشق، نمى‌تواند پنهان بماند.



مآه
مآه
این جا کسی است پنهان
همچون خیالْ در دل
امّا فروغِ رویَش
اَرکانِ من گرفته
او آنِ من گرفته
مژگان من گرفته
درمان من گرفته
فرمان من گرفته

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو