یافتن پست: #مواظب

fatme
fatme
کمرم نصف شد تا الان مواظب بچه های فامیل بودم
من خودم نیاز به مراقبت دارم
اینارو نسپرین به من پا میشم باهاشون خراب کاری میکنم😑

Saleh
Saleh
استاد...
مربی...
پدرمعنوی...
«اولین وظیفه مربی مواظبت از مبارزه شه...»
اما تو اونجا نبودی!
من اومدم سراغت ولی تو باز مثل 25 سال پیش تنهام گذاشتی؛
خعیلی وقته که بخشیدمت ولی
توان پذیرفتنت دوباره کنارم و ندارم...
حتی نمیتونی تصورش و بکنی این ناتوانیم چه دردی داره...





aliaga
aliaga
1=بیر 2= ايكي 3= اوچ 4= دؤرد 5= بئش 6= آلتي 7= يئددي 8= سگگيز 9= دوققوز

10= اون 20= ايييرمي 30= اوتوز 40= قيرخ 50= اَللي 60= آتميش 70= يئتميش 80= هشتاد 90= دوخسان 100= يوز 200= ايكي يوز 300= اوچ يوز 400=دؤرد يوز و الي آخر 1000= مين 1000000= ميليون 1000000000= ميليارد





Nariman
Nariman
چرا همه اش به سلامتی؟!
ای تو روح همه کسایی که دوست
شون داریم و اونا دوستمون ندارن
خاک تو سر شوغالشون بکنن....

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢 لحظه‌ای تامل

اﻧﺴﺎن ﮐﻪ ﻏﺮق ﺷﻮد...ﻗﻄﻌﺎً میمیرد...

ﭼﻪ در درﯾﺎ، ﭼﻪ در روﯾﺎ
چه در دروغ، ﭼﻪ در ﮔﻨﺎﻩ

چه در جهل، چه در انکار
چه در حسد، چه در بُخل
چه در کینه، چه در انتقام

مواظب باشیم غرق ﻧﺸﻮﻳﻢ.

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)


Elham
Elham 👩‍👧‍👦
ملیز شدم تب لرز کلدم:(

رها
رها
از حرم آقا امام رضا علیه السلام دعاگوی همه ی دوستان هستم 🙏🌺

خانوم میم
خانوم میم
کاش اون بیشعوری بودم که همه مواظبن یه وقت
براش سوء تفاهم نشه،
نه اون مهربونی که هر کس به خودش اجازه میده دلشو بشکونه.

پ ن:
اره والا

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

روزى زنبور و مار با هم بحثشان شد. مار می‌گفت: آدم‌ها از ترس ظاهر ترسناک من می‌میرند، نه بخاطر نیش زدنم! اما زنبور قبول نمى‌کرد. مار برای اثبات حرفش، به چوپانى که زیر درختى خوابیده بود نزدیک شد و رو به زنبور گفت: من چوپان را نیش مى‌زنم و مخفى می‌شوم؛ تو بالاى سرش سر و صدا و خودنمایى کن!
مار چوپان را نیش زد و زنبور شروع کرد به پرواز بالاى سر چوپان. چوپان از خواب پرید و گفت: اى زنبور لعنتى! و شروع به مکیدن جاى نیش و تخلیه زهر کرد. مقدارى دارو بر روى زخمش گذاشت و بعد از چند روز خوب شد. سپس دوباره مشغول استراحت شد که مار و زنبور نقشه دیگری  کشیدند: این بار زنبور نیش زد و مار خودنمایى کرد!
چوپان از خواب پرید و همین که مار را دید، از ترس پا به فرار گذاشت! او بخاطر وحشت از مار، دیگر زهر را تخلیه نکرد و ضمادى هم استفاده نکرد… چند روز بعد، چوپان به خاطر ترس از مار و نیش زنبور مرد!

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
-صبح بخیر-

شامی
شامی
میترسم از اینکه زمان نگذارد... 🖤


پریا
پریا
سلام دوستان گلم
اگه این مدتی که اینجا بودم حرفی زدم که باعث دلخوری یا ناراحتیتون شد.به بزرگواریه خودتون ببخشین
هر بدی ازم دیدین حلال کنین
@shami
@sara-a
@Jonz_00
@ESRAR1
@shahin
@aliaga
@Samanh
مواظب خودتون و خوبیاتون باشین
خدانگهدار

سارا
سارا
🌹

خدای مهربانم

تو زیباترین " ﺣﻀﻮﺭ " ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻨﯽ ﻭﻣﻦ ﻋﺠﯿﺐ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﺧﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ ...✨

ﺧﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ؛ ﺑﻪ ﺁﺑﯽ ﺁﺳﻤﺎﻧﺖ ﺑﻪ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻫﺎﯼ بی ﺸﻤﺎﺭﺕﺑﻪ ﺑﺨﺸﺶ ﻫﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭت مندﺍﻧﻪاﺕ...✨

ﺧﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺑﻮﯾﯿﺪﻥ ﮔﻠﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﺘﯽ ﺑﻪﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻫﺪﯾﻪ میدهی...✨

ﺧﺪﺍﯾﺎ!!! 
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﻦ ﮔﺮﻓﺘﯽ ﻭ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ، ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻣﻌﺎﺩﻟﻪ ﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ، ﻧﻪ ﻏﺼﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ براﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﺳﺖ ﻭﻧﻪ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎ...✨

ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﭼﺸﻤﻪ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪﻥ ﻭ علف ها ﺩﺭ ﺳﺒﺰ ﺷﺪﻥ ﻣﻌﻨﯽ ﭘﯿﺪﺍ می کنند....✨
ﮐﻮﻫﻬﺎ ﺑﺎﻗﻠﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺩﺭﯾﺎﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﻮﺝ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭘﯿﺪﺍ می کنند ﻭ ﻫﻤﻪ ی ﺍنسان ها ﺑﺎ ﻋﺸﻖ..✨

ﭘﺲ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﺍ ﭘﺬﯾﺮﺍ ﺑﺎﺵ ﻭﻋﺸﻘﺖ ﺭﺍ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ آﻥ ﺟﺎﯼ ده...

‏الهی آمین...🙏 .
 

سلام 
صبحتان بخیر و شادی


🌹🌹🌹🌹🌹🌹

یاس
یاس
شهیدی که برا همه آشناست
پسر تاجر و رتبه تک رقمی رشته اطلاعات بهترین دانشگاه بیروت
غریب طوس
وصیتش ادم رو منجمد می کنه


صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو