اقایون وقتی میخوان تو یه بیغوله ده متری دینشون کامل کنن
(مدیونید فکر کنید پای نیاز شخصی وسط ها
منتش هم سر خداس)
و مامانشونم به اسم خودشون نگهدارن
میرن سراغ دخترایی که به ظاهر قوی مهربون و ایثارگرن
نه برادر من راهت اشتباس
اگر دختری نوکری پدر و مادرش کرده وطیفه ش بوده
ولی در قبال مادر شوهر وظیفه ای نه خدا قید کرده نه بنده خدا
از طرفی دخترا برا سختی و تحمل خلق نشدن المراه الریحانه زن گل است
بدون طرفیتش تموم شده دیگه حایی برا سختی و تحمل ایثار نداره
نمی تونی باری برداری و همراه و همسفر باشی راهت کج کن
نه با منت برو کنیز بخواه
مادرت دوست داری، نگهش میداری ،افرین وطیفه ت هس، بایدم این کار رو بکنی
ولی از خودت مایه بزار
از جیبت
نه از دختر مردم برا خونه ات که کنیز نمیخوای؟
اگر میخوای پادشاهی کنی ملکه بخواه نه کنیز اصلا به من چه
اوکی بای
نقاش هم بار دیگر به جستجو پرداخت تا مجرمی زشت چهره با موهایی درهم ریخته را در گوشه ای از خرابات شهر یافت. از او خواست در مقابل مبلغی بسیار اجازہ دهد نقاشیش را به عنوان شیطان رسم کند. او هم قبول نمود.
چند روز مشغول رسم نقاشی شد تا اینکه روزی متوجه شد که اشک از چشمان این مجرم می چکد. از او علت آن را پرسید؟ گفت: شما قبلا هم از چهره ی من نقاشی کشیده اید، من همان بچه ی معصومی هستم که تصویر فرشته را از من کشیدی. امروز اعمالم مرا به شیطان تبدیل نموده.
پشمانم