یافتن پست: #مجنون

حضرت@دوست
حضرت@دوست
دانی..

مجنون تر از آنم که کشانی به جنونم

بفشان همه خونم، که سیاووش ترِ از من؟

▪️
▪️
از لحاظ روانشناسی وقتی کسی رو دوست داری
پیش اون بچه تر میشی
گاهی خنگ تر میشی
چون زبونت توانایی ابراز احساسات قلبت رو نداره
ولی همونقدرم روی تمام حرفاش و رفتاراش
حساس و زودرنج‌ میشی....

▪️
▪️
کاش در دوران دیگری از تاریخ باهم بودیم
یا حداقل در جای دیگرِ این کره ی خاکی
جایی که به هنگام شب مجبور به رها کردن دستانت نبودم
میتوانستیم سرخوش در خیابان ها قدم بزنیم و به بوسه های ریزمان در پس کوچه های خلوت زیر نور چراغ ادامه دهیم
دزدکی گل های پشت نرده ی پارک را بچینیم
کف خیابان بنشینیم و خنده های بلند سر دهیم
خیلی راحت تر یکی شویم و در میان حرف‌هایت بی هوا بگویم: آنقدر دوستت دارم که مجنون لیلی را و فرهاد شیرین را
آنقدر میخواهمت که حاظرم بلندترین قله ها را باتو فتح کنم
میخواهم که تو خوشحال تر از من باشی
تمام قشنگی ها برای تو و لبخندت همیشگی باشد.
...


حضرت@دوست
حضرت@دوست
بیا دیوانه باشیم


با موج عشقت غرق دریا کن دلم را
ای ماه! امشب مست و شیدا کن دلم را

قدری بیا دیوانه باشم با خیالت
در نیمه‌ی شب‌ گیج رویا کن دلم را

وقتی که می‌دانی نبودت درد دارد
با عطر اندامت مداوا کن دلم را

دیوانگی را در کنارت دوست دارم
عاشق تر از مجنون و لیلا کن دلم را

در ساحل غمگین تنهایی اسیرم
با موج عشقت غرق دریا کن دلم را


fatme
fatme

قیافه مدیر تا لحظاتی دیگر😂

حضرت@دوست
حضرت@دوست


صدایم کن از بارش بید مجنون
صدایم کن از ذهن زاینده ی ابر
مرا زنده کن زیر آوار باران
مرا تازه کن در نفس های بار آور برگ
مرا پل بزن تا سحر
تا سبد های بار آور باغ

تو را می شناسم من ای عشق
شبی عطر گام تو در کوچه پیچید
من از شعر پیراهنی بر تنم بود
به دستم چراغ دلم را گرفتم
و در کوچه عطر عبور تو پُر بود
و در کوچه باران چه یکریز و سرشار
گرفتم به سر چترباران
کسی در نگاهم نفس زد!



حضرت@دوست
حضرت@دوست
سرمست

رفتم به در خانه میخانه نشستم
آن توبهٔ سنگین به یکی جرعه شکستم

گر عاقل مخمور مرا خواند به مجنون
منعش مکن ای عاشق سرمست که هستم

در هر دو جهان غیر یکی را چو ندیدم
شک نیست که هم غیر یکی را نپرستم

سرمست شرابم نه که امروز چنینم
از روز ازل تا به ابد عاشق و مستم

در خواب گرفتم سر دستی که چه گویم
خوش نقش خیالیست که افتاد به دستم

گفتند که در کوی خرابات حضوریست
برخاستم و رفتم و آنجا بنشستم

سید کرمی کرد و مرا خواند به بنده
من هم کمر خدمت او چست ببستم

حضرت@دوست
حضرت@دوست
سنگ خارا

امشب دلم را پیش تو جا می گذارم
دیوانه ای را با تو تنها می گذارم

خود را رها می سازم از دلواپسی ها
غم را برای روز فردا می گذارم

می رانم از کنج قفس مرغ دلم را
اینک بجایش سنگ خارا می گذارم

دیوانه ای سر گشته در شهر جنونم
مجنونی ام را پای لیلا می گذارم

حضرت@دوست
حضرت@دوست
عشق جنون

یک شب اندر بزم شمع مهمان شد پروانه ای
گفت بر شمع از چه سوزی چون من دیوانه ای؟

در فراق روی ماهت خانه ویران گشته ام
روز وشب در حسرت دیدار جانان گشته ام
کی شود روزی بیایی جان به قربانی کنم
بهر رقص شعله ات آیینه گردانی کنم

روشنی بخش مزار و مونس جانان شوی
یک شبی در بزم ما پروانه ها مهمان شوی
جمله ما پروانه ها بر گرد تو پروانه ایم
از برای شعله ات ما عاشق و دیوانه ایم

بهر چه سوزی که اشگت همچو جیحون می شود؟
هر که بیند حال زارت همچو مجنون می شود

شمع گفتا خلق گشتم از برای سوختن
شعله های سر کشم از بهر جان افروختن
لیگ ای پروانه نا خوانده به مهمان آمدی
دست از جان شسته ودر بزم جانان آمدی

حضرت@دوست
حضرت@دوست


ای کاش که در کنج دلت جایم بود
ای کاش که همچون غزلی در کتبت جایم بود

ای کاش که در این دنیای شلوغ
گوشه ای از آن قلب رئوف جایم بود

ای کاش که همچون مرغ عشقی بی پناه
درکنج سرایت اندر قفسی جایم بود

عمریست که از عشق تو مجنون و غمینم
ای کاش که در قسمتی از حافظه ات جایم بود

همه شب تا به سحر ناله فراوان کردم
ای کاش که در سر ورق دفتر عشاق جایم بود

ناز چشمان تو برد از سرم هوش و حواس
کاش که در گوشه چشم نگرانت جایم بود

شب تا به طلوع از غم دوری تو میگفتم
گفتا که ای کاش در نظرش جایت بود

حضرت@دوست
حضرت@دوست
در نگاه مجنون

همیشه
یک پرنده هست
همیشه
یک ستاره هست
و ما
همیشه می رویم


حضرت@دوست
حضرت@دوست
خدا همه را شفا بده//////////////////////////////////////////
مجنون زیاد شده


?
?
تاب#دلتنگی ندارد ان که میشود




حضرت@دوست
حضرت@دوست
یاد تو

از من غزلی مانده و از تو اثری نیست
در خانه ی تنهایی من، هیچ دری نیست

«مجنون » شدنم دستِ خودم بود عزیزم
جز من به خدا عاشقِ دیوانه تری نیست

بگذار و برو فکر نکن بی تو...عجیب است
در رفتنِ تو هیچ غم و دردسری نیست

من حبسِ خودم هستم و تردید ندارم
دور و برِ من جز «منِ تنها» خطری نیست

در هر غزلم عشق نشسته است کنارم
اما به خدا ذره ای از تو خبری نیست


صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو