یافتن پست: #لعنت
یاس
تصمیم گرفتم کلا شکر ببوسم بزارم کنار
ظرفنمدانه به خود می بالیدم که.....
حساب کردم روزی دوتا نسکافه اماده شیرین خوردم.gif ":پوکر")
تازه برا تو راه هم سه چهارتا برداشتم تا کافیین خونم پایین نیاد
ظرفنمدانه به خود می بالیدم که.....
حساب کردم روزی دوتا نسکافه اماده شیرین خوردم
تازه برا تو راه هم سه چهارتا برداشتم تا کافیین خونم پایین نیاد
·
.gif ":علی"){kind=icon}
Elham 👩👧👦
🎥 علت محو شدن ابرها در بالای دریاچه ارومیه بررسی می‌شود
🔹 رئیس سازمان حفاظت محیط زیست: اینکه جبهه هوایی وارد شود و در بالای دریاچه ارومیه محو می‌شود، باید حتما از لحاظ علمی بررسی شود که آیا واقعا گاز متانی که در آنجا تولید می‌شود یا افزایش درجه حرارتی که در ارتفاعات جو صورت می‌گیرد عامل این اتفاق است یا خیر..
جالب بودا
🔹 رئیس سازمان حفاظت محیط زیست: اینکه جبهه هوایی وارد شود و در بالای دریاچه ارومیه محو می‌شود، باید حتما از لحاظ علمی بررسی شود که آیا واقعا گاز متانی که در آنجا تولید می‌شود یا افزایش درجه حرارتی که در ارتفاعات جو صورت می‌گیرد عامل این اتفاق است یا خیر..
جالب بودا
گفتی محدودیته موقع نشون دادن نقشه در اوردی
.gif ":یاس"){kind=icon}
.gif ":اکلیلی"){kind=icon}
(◍•ᴗ•◍)
💢 #هر_روز_یک_حکایت
ستارخان در خاطراتش میگوید:
من هیچوقت گریه نکردم،
چون اگر گریه می کردم آذربایجان شکست می خورد و اگر آذربایجان شکست می خورد ایران شکست می خورد...!
اما در زمان مشروطه یک بار گریستم؛ و آن زمانی بود که ۹ ماه در محاصره بودیم بدون آب و بدون غذا؛ از قرارگاه آمدم بیرون، مادری را دیدم با کودکی در بغل، کودک از فرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت و بدلیل ضعف شدید بوته را با خاک و ریشه می خورد، با خودم گفتم الان مادر کودک مرا فحش می دهد و می گوید لعنت به ستارخان!!
اما مادر، فرزند را در آغوش گرفت و گفت:
"اشکالی ندارد فرزندم، خاک می خوریم، اما خاک نمی دهیم."
آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیر شد ...
ستارخان در خاطراتش میگوید:
من هیچوقت گریه نکردم،
چون اگر گریه می کردم آذربایجان شکست می خورد و اگر آذربایجان شکست می خورد ایران شکست می خورد...!
اما در زمان مشروطه یک بار گریستم؛ و آن زمانی بود که ۹ ماه در محاصره بودیم بدون آب و بدون غذا؛ از قرارگاه آمدم بیرون، مادری را دیدم با کودکی در بغل، کودک از فرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت و بدلیل ضعف شدید بوته را با خاک و ریشه می خورد، با خودم گفتم الان مادر کودک مرا فحش می دهد و می گوید لعنت به ستارخان!!
اما مادر، فرزند را در آغوش گرفت و گفت:
"اشکالی ندارد فرزندم، خاک می خوریم، اما خاک نمی دهیم."
آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیر شد ...
_yumu.jpg)
جالب شد
.gif ":خیخ"){kind=icon}
پدر محمدهادی و ریحانه
من همیشه فوبیای گیر کردن تو آسانسور داشتم!
امروز بحمدالله توفیق حاصل شد آسانسورمون خراب شد و توش گیر کردم و تا اومدن نجاتم دادن کلی وقت اون تو بودم...
واقعا به این نتیجه رسیدم که گیر کردن تو آسانسور اصلا چیز خاصی نیست و فوبیام کاملا ریخت...
این رو میشه به سایر فوابی(جمع مکسر فوبیا) هم سرایت داد و اساسا از امروز صبح به بعد نگاه فلسفیم به دنیا یه جور دیگه شده!
خدایا حقیقتا شکرت
امروز بحمدالله توفیق حاصل شد آسانسورمون خراب شد و توش گیر کردم و تا اومدن نجاتم دادن کلی وقت اون تو بودم...
واقعا به این نتیجه رسیدم که گیر کردن تو آسانسور اصلا چیز خاصی نیست و فوبیام کاملا ریخت...
این رو میشه به سایر فوابی(جمع مکسر فوبیا) هم سرایت داد و اساسا از امروز صبح به بعد نگاه فلسفیم به دنیا یه جور دیگه شده!
خدایا حقیقتا شکرت
💔
کسانی كه در زندگی به خاطر داشته هایشان قدردان نیستند؛
هرگز طعم شادی را نخواهند چشید.
بستگی داره منطورت از بد چی باشه.gif ":وت")
هعی
یسری داشته ها باعث شکست و انواع آزار و اذیت میشن... نمونه ش خیلی از والدینی ک فقط اسم والد روشونه