داشتم توی یادداشت هام می گشتم
متنایی که سالای قبل نوشته بودم و دیدم
خواستم بذارم شمام ببینید
.....................
دنیای ما به راستی سراسر حواشی است....
شعر هوشنگ ابتهاج را که می خوانی بحث ان است که این اه که از جان می اید از دریچه بر خاسته یا در به فغان آمده است...
انگار نه انگار مدت هاست کسی ما را به انتظار چشم به راه نهاده و جان از این نیامدن ها ناله سر داده است...
این وسط دعوا سر ان است که اول چه چیزی به فریاد امده...
چه اهمیت دارد؟!
صدای این فراق را که می شنود؟!
به گوش که می رسد؟!
هیچ
اینجا کسی نفس های دلتنگی ات را نمی شنود
اینجا کسی ناقوس فراقت را حس نمی کند
اینجا کسی گوش استماع ندارد
لمن تقول؟!
بگذارید که غمی در اعماق قلبمان بگزد....
آه بر می خیزد چه از چشم های منتظر در
چه از دریچه ی حسرت قلب
آه بر می خیزد.
می دونستید حماس ی مادر و بچه یهودی رو آزاد کرد حتی موقعه حمله کردن با زن بچه ها کاری نداشتن فقط با نظامی ها می جنگند ....
خب حماس جنایت جنگی نکرده
اونا هستن ک بیمارستان دیروز هم مدرسه رو زدن
اسرائیل دیگه کارش تموم هست ....
درست تر میفرمایی:/