یافتن پست: #قصه

Abolfazl
Abolfazl
دلم میخواد داد بزنم
جوری که شیاطین ازم حساب ببرن
جوری که شیشه های پنجره خرد شه
اهالی منطقه از اون منطقه کوچ کنن
پیشونیه ابلیسو بوس کنم
به قصه ی فریب آدمو حوا گوش کنم
حالا با دشمنم دوست شدم
میخوام سیبی که بهم تعارف میکنه بوش کنم
اینجوری شاید از زمینو هوا دور شدم
تبعید شم به جایی که نباشه مث روز روشن

Tasnim
Tasnim
بین دو راهی سختی گیر کردم
یک هفته س هرچی بیشتر فکر میکنم کمتر به نتیجه نیرسم و حالم گرفته تر میشه
دعا کنید برام لطفا
امروز خیر پیش بیاد و تموم بشه این فکرها
خسته شدم

خانوم میم
خانوم میم
یه وقتایی یه جمله هایی می بینم
منو یهو می بره به خاطره هام
می گم چقد شبیهش حرف زد... چقد شبیهش بود... چقد شبیهش گفت...
تا به خودم میام چشامو می بینم که خیس شده...
کاش یه قرصی داشتیم می خوردیم و گذشته رو فراموش می کردیم🙃

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i

عاشق که باشی شعر شور دیگری دارد
لیلی و مجنون قصه شیرین‌تری دارد
دیوان حافظ را شبی صد دفعه می‌بوسی
هر دفعه از آن دفعه فال بهتری دارد
حتی سؤالات کتاب تست کنکورت
عاشق که باشی بیت‌های محشری دارد
با خواندن بعضی غزل‌ها تازه می‌فهمی
هر شاعری در سینه‌اش پیغمبری دارد
حرف دلت را با غزل حالی کنی سخت است
شاعر که باشی عشق زجر دیگری دارد

بهمن صباغ‌زاده

هادی
هادی
نبض تهی دست نگیرد طبیب
درد فقیر، ای پسرک، بی دواست
ما فقرا، از همه بیگانه‌ایم
مرد غنی، با همه کس آشناست

♡✓
♡✓
من و
عصر دل‌انڪَیز و
چاے خوشرنڪَی ڪه سر ایوان ،
از فرط نڪَاه دلرباےِ تو ...
یخ ڪرد ؛
این قصه ڪَرچه خیالیست...!!
اما باید ڪَاهی
دل به خیالبافی با تو
در یڪ هواے دلچسب زد...!!


  ݩ‌

رها
رها
یجا خوندم نوشته بود که :

سیاره ی ما دیگر نیازی به آدم‌های موفق ندارد!

این سیاره به شدت نیازمندِ افرادِ صلح جو،

درمانگر، ناجی، قصه گو و عاشق است!



زهرا
زهرا
باران که شدی مپرس ، این خانهِ کیست
سقفِ حرم و مسجد و میخانه یکیست

باران که شدی، پیاله ها را نشمار
جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست

باران...! تو که از پیش خدا می آیی
توضیح بده عاقل و فرزانه یکیست...

بر درگه او چونکه بیفتند به خاک
شیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیست

با سورهِ دل ، اگر خدارا خواندی
حمد و فلق و نعره ی مستانه یکیست

این بی خردان...خویش ، خدا می دانند
اینجا سند و قصه و افسانه یکیست

از قدرت حق ، هرچه گرفتند به کار
در خلقت حق، رستم و موریانه یکیست

گر درک کنی خودت خدا را بینی
درکش نکنی، کعبه و بتخانه یکیست ..


donya
donya 👩‍👧‍👦
بعد مدتها امروز دوباره ورزش با اپ رو شروع کردم والان خیس عرق در حالی که نفسم بالا نمیاد دارم به کوفتگی بعدش فکر میکنم:اه:هعی:گگگ

Tasnim
Tasnim
پدربزرگ توو نسخه کارتونی هایدی، یه مرد پخته ی خوش قلب و خوش غیرته. در حالیکه توو نسخه کتاب صوتیش، یه مرد عقب افتاده و شل و ول یه که اجازه درس خوندن به هایدی نمیده، اما برای نوکری توو خونه یه ثروتمند خیلی راحت وا میده.

aliaga
aliaga
بعضی دوستیها
مثل قصه ی حضرت نوحه،
از ترس طوفان با تو هستند...!

بعضی دوستیها
مثل قصه ی حضرت ابراهیمه،
باید همه چیزتو قربانی کنی...!

بعضی دوستیها
مثل قصه ی حضرت موسی ست،
یه کم که دور میشی، یه چیزی جاتو میگیره..!

اما بعضی دوستیها هم،
همون جوری هستند که در معنی هستند؛
کاش یاد بگیریم که
فرق است بین دوست داشتن و داشتن دوست...!!!

دوست داشتن امری لحظه ای ست،
و داشتن دوست، استمرار لحظه های دوست داشتن است...

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

مردی همسرش لکه سپیدی در چشم داشت
ولی چون او عاشقش بود سالهای سال متوجه این عیب نشده بود.
روزی به چشمان همسرش نگاه کرد و گفت:
این سپیدی چشمت از چه زمانی پیدا شده؟
زن گفت: از همان روزی است که عشقت نسبت به من سرد شده است!

✍برگرفته از کشف الاسرار خواجه عبدالله انصاری

خانوم اِچ
خانوم اِچ
دوطفلان مسلم سقط شدن😭😭

Tasnim
Tasnim
بارون میاد چه چه
از وقتی آقای پورشه برگشت به کشور خودش، تهران هم کم کم هوا گرم شد.
ینی ننه سرما تویی، اون ننه سرمای قصه ها ادای تو رو درمیاره

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
از سهراب سپهری خوندی تاحالا؟!

اونجا که میگه؛

لحظه ها میگذرد...
آنچه بگذشت،نمی آید باز...
قصه ای هست که هرگز دیگر...
نتواند شد آغاز...🌱

چقد دقیق و قشنگ گفته🤌🏻🍃

شبتون خوش💕

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو