fatme
یکساعت کمر و دست مامانمو ماساژ دادم
حالا دست و کتف خودم گرفته 🙁
شبای قبل اینجوری نمیشدم
پریا
روحم می خواهد برود 1گوشه بنشیند
پشتش را به دنیا کند
پاهایش را بغل بگیرد و بلند بگوید:
من دیگر بازی نمی کنم...
پریا
مثل بادبادک باش؛
با اینکه میدونه زندگیش به نخی بنده
بازم تو آسمون میرقصه و میخنده،
همیشه بخند و نگران نباش..!
بدون که نخ زندگیت دست خداست...
Hana
شبکه پویا داستان اسباب بازی ۴ رو میده 🙂😂
برم ببینم 😂🚶♀️
گِلآرِه
‹ چشمِ دنیا بشود کور، تو مستانه برقص.^^🍃🐚 ›
Shahan
خداوندا!
اگر روزی بشر گردی
ز حال بندگانت با خبر گردی
پشیمان می شوی از قصه خلقت از این بودن، از این بدعت
خانوم اِچ
من مادر قصههای ناتمامم که یک روزی تک تک آنها را به آغوشم فراخواهم خواند.
یا بزرگشان میکنم یا آنها را به دست باد خواهم سپرد.🌈
امروز زیادی باهاش کار کردم گرفته
چیزیش نیست
پست تون سوالی بود واسه این کامنت گذاشتم
چت تمام و قصه ها دیگر حضوری میشود!!
شما که تمام شده بودید ..
من تمام شده م ؟؟