اللّـهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد
کتاب روزنه هايی از عالم غيب
قسمتی از مطالب کتاب
تبرئه شدن زن بی گناه به عنایت امیرالمؤمنین علیه السلام
مرحوم آیت اللَّه العظمی اراکی فرمودند: در رجب سال 1397 ه. ق که به نجف اشرف مشرّف شدم، مرحوم آیت اللَّه العظمی آقای خویی فرمودند که امام جماعت مسجد مزار میرزای شیرازی که بسیار صالح و متقی بود، گفت: در حرم حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام برای زیارت رفته بودم، دیدم دو قبیله از قبایل عرب به حرم آمدند، قبیله اول به طرف ضریح مطهّر رفتند و قبیله دوم نیز به دنبال آنان.
در بین قبیله دوم زنی بود که تا چشمش به حرم امیرالمؤمنین علیه السلام افتاد، صدا زد: «بَرِئْنِی»؛ یعنی ای امیرالمؤمنین! مرا از نسبتی که به من داده شده، تبرئه کن. ناگهاندیدم مردی از قبیله اول از زمین بالا برده شد و چنان به زمین کوبیده شد که تمام استخوان هایش درهم شکسته و مانند گوشت بدون استخوان به طرفی افتاد، او را از حرم بیرون بردند و در همان حال جان سپرد.
ادامه مطلب و دانلود کتاب در دیدگاه
جریان را پرسیدم، گفتند: این مرد و زن، زن و شوهر بودند و هنوز عروسی نکرده بودند بین آنان اختلاف افتاد، این مرد در خفا نزد آن زن رفته و او را اغفال کرده که ما با هم اختلافی نداریم و با او همبستر شده و بعداً به اختلاف ادامه داده. وقتی که زن حملش ظاهر شده نسبت زنا به آن زن داده. قبیله او قصد قتل آن زن را کرده، زن هرچه گفته بود حمل من از شوهرم می باشد، کسی باور نکرده تا عاقبت تصمیم قتل او را می گیرند. زن تقاضا می کند که من از کشته شدن حرفی ندارم، ولی به شرط این که شوهرم به نزد حضرت ابوالفضل علیه السلام برود و قسم بخورد که این حمل از من نیست، آن وقت مرا بکشید. همه قبول کرده و به راه می افتند، وقتی به حرم امیرالمؤمنین علیه السلام می رسند، زن می گوید: من حال آمدن تا حرم ابوالفضل علیه السلام راندارم، همین جا نزد پدر او قسم بخورد، کافی است. به حرم حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می آیند و دیدید که چه شد.
[لینک]