یافتن پست: #صبور

Zahra
Zahra
آرزو میکنم اون شب که دلتون واسش تنگ شد از از این پهلو به اون پهلو بچرخین:)
شبتون‌بخیر🧡

حضرت@دوست
حضرت@دوست
و ای کاش عشق بود .................
بغض و اشک نبود .......
ومن بودم با یک دنیاآرزو در کنار تو
و تو بودی با یک دنیا صبر و گذشت در کنار من ....
و{ ♡✤♡✤♡✤♡✤♡}سنگ صبور دلم شود که در انفجارم.........


?
?
🕊
ازش پرسیدم :«راز اینکه ۶۴ سال از ازدواجتون میگذره چیه؟»
خانومه گفت اونجاهایی که دعوامون خیلی بالا می گرفت تو اوج عصبانیت یه نفس عمیق میکشید می گفت
«حیف که دوست دارم ...!🙂💕»
بعدم تموم میشد، همین:)

پریا
پریا
گاهی با 1 قطره لیوانی لبریز میشود
گاهی با 1 کلام قلبی آسوده میشود
گاهی با 1 کلمه انسانی نابود میشود
گاهی با 1 بی مهری دلی میشکند
مراقب این 1 ها باشیم
در حالی که ناچیزند،خیلی چیزند...

ترنم بانو♥️
ترنم بانو♥️
نوشته بود کسی را آنچنان دوست داری که برایش بجنگی؟

گفتم از جنگ ها برگشته ام

با زخمها و موی سپید

ویاد گرفته ام که صبور باشم و به تماشا قانع ...

Maryam
Maryam
دانه بامبو
۵ سال زیر خاک می ماند
و رشدش دیده نمی شود.
اما در سال پنجم، ۲۵ متر رشد می کند.

کمی صبور باشیم، موفقیت در همین نزدیکی هاست.

🍂🍁

Mehrab
Mehrab
صبور باش...
که اعجاز صبر
هم یعقوب به وصال یار رسانید
هم زلیخا را...

حضرت@دوست
حضرت@دوست
من از عاشق شدن در كوچه ای بن بست می آیم

صبور و ساكت و سنگین خراب و خرد تنها هم



Mehrab
Mehrab
به ادم مظلوم میگن پخمه
به ادم صبور میگن بی بخار
به ادم مهربون میگن اوسکول
و این گونه گند میزنن
به "انسانیت"

پریا
پریا
بعضی از آدما دنیارو زیباتر میکنند..
آدمایی که هر وقت ازشون بپرسی چطوری؟
میگن با تو حالم عالیه!!!!
وقتی بهشون زنگ میزنی و بیدارشون میکنی!
میگن بیدار بودم!
یا میگن خوب شد زنگ زدی...
وقتی میبینند یه گنجشک داره رو زمین غذا میخوره
راهشون رو کج میکنن که اون نپره...
آدمهایی که با صد تا غصه تو دلشون بازم صبورانه
پای درد و دلات میشینن!
همین ها هستند که دنیا را جای بهتری میکنند؛
آدمهایی که باعث میشوند
خنده شما کمی بلندتر
لبخندتان کمی درخشان تر
و زندگیتان کمی بهتر شود...
آهای بعضیا
خیلی مخلصیم..
زندگیتون پر از این آدمهای امن قشنگ...

Mehrab
Mehrab
دوروبر من پر است از
کاغذهای مچاله ای که هر کدام
خاطره ای، دردی، ناگفته ای
دارد و جایش سینه ی
سطل کوچیکی است که بزرگترین
سنگ صبور من است....

شامی
شامی
چند روز پیش،عصری رفتم خریدموقع برگشت،سوار تاکسی که شدم اقای راننده ۳نفر دیگه رو هم داشت سوارمیکرد.به مسافرا گفتم فقط دوتاتون بشینین که همین کارو هم کردن
- راننده: بازرس گفته ۴تاسوار کنم.
+من: بازرس واسه خودش گفته من اجازه نمیدم.
-: شما لطف میکنیدکه بذارید یه مسافر دیگه هم بشینه
+: نه اجازه نمیدم
اومد نشست تو ماشین استارت و زدو اومدیم
+: کرونا که اومد کرایه هارو بردید بالا که ۳ نفر سوارشن.
تا اینو گفتم ماسکشو گذاشت:خنده
-: نه من الان ۲باره ازاون مسیر خالی میام (انگار جور خالی بودن ماشین و کرایه نگرفتنشو ما باید میکشیدیم)
برگشته به مسافرای دیگه میگه شماهم ماسک بذارید. خانم میگه شمادعوا دارین چرا مارو میکشونی وسط=))
-: همکارای دیگه دربست میگیرن این ساعت
+: خب شما هم میگرفتی
-: هیچکدومشون تو این ساعت تو ترافیک نمیان ،همه میرن خونه هاشون
+: خب شماهم میرفتی این دیگه مشکل شماست.
-: نه بازرس میگه ۴تا سوارکن اشکالی نداره
+: بازرس واسه خودش میگه مگه اون تو ماشین نشسته که بخواد اذیت بشه
دیگه حرفی نزد.یکم بعدش دوتا مسافرش پیاده شدن.۳تای دیگه داشتن سوار میشدن گفت نه ۲نفر این خانم اجازه نمیده =))

صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو