یافتن پست: #صبور

Mehrab
Mehrab
صبور باش...
که اعجاز صبر
هم یعقوب به وصال یار رسانید
هم زلیخا را...

حضرت@دوست
حضرت@دوست
من از عاشق شدن در كوچه ای بن بست می آیم

صبور و ساكت و سنگین خراب و خرد تنها هم



Mehrab
Mehrab
به ادم مظلوم میگن پخمه
به ادم صبور میگن بی بخار
به ادم مهربون میگن اوسکول
و این گونه گند میزنن
به "انسانیت"

پریا
پریا
بعضی از آدما دنیارو زیباتر میکنند..
آدمایی که هر وقت ازشون بپرسی چطوری؟
میگن با تو حالم عالیه!!!!
وقتی بهشون زنگ میزنی و بیدارشون میکنی!
میگن بیدار بودم!
یا میگن خوب شد زنگ زدی...
وقتی میبینند یه گنجشک داره رو زمین غذا میخوره
راهشون رو کج میکنن که اون نپره...
آدمهایی که با صد تا غصه تو دلشون بازم صبورانه
پای درد و دلات میشینن!
همین ها هستند که دنیا را جای بهتری میکنند؛
آدمهایی که باعث میشوند
خنده شما کمی بلندتر
لبخندتان کمی درخشان تر
و زندگیتان کمی بهتر شود...
آهای بعضیا
خیلی مخلصیم..
زندگیتون پر از این آدمهای امن قشنگ...

Mehrab
Mehrab
دوروبر من پر است از
کاغذهای مچاله ای که هر کدام
خاطره ای، دردی، ناگفته ای
دارد و جایش سینه ی
سطل کوچیکی است که بزرگترین
سنگ صبور من است....

شامی
شامی
چند روز پیش،عصری رفتم خریدموقع برگشت،سوار تاکسی که شدم اقای راننده ۳نفر دیگه رو هم داشت سوارمیکرد.به مسافرا گفتم فقط دوتاتون بشینین که همین کارو هم کردن
- راننده: بازرس گفته ۴تاسوار کنم.
+من: بازرس واسه خودش گفته من اجازه نمیدم.
-: شما لطف میکنیدکه بذارید یه مسافر دیگه هم بشینه
+: نه اجازه نمیدم
اومد نشست تو ماشین استارت و زدو اومدیم
+: کرونا که اومد کرایه هارو بردید بالا که ۳ نفر سوارشن.
تا اینو گفتم ماسکشو گذاشت:خنده
-: نه من الان ۲باره ازاون مسیر خالی میام (انگار جور خالی بودن ماشین و کرایه نگرفتنشو ما باید میکشیدیم)
برگشته به مسافرای دیگه میگه شماهم ماسک بذارید. خانم میگه شمادعوا دارین چرا مارو میکشونی وسط=))
-: همکارای دیگه دربست میگیرن این ساعت
+: خب شما هم میگرفتی
-: هیچکدومشون تو این ساعت تو ترافیک نمیان ،همه میرن خونه هاشون
+: خب شماهم میرفتی این دیگه مشکل شماست.
-: نه بازرس میگه ۴تا سوارکن اشکالی نداره
+: بازرس واسه خودش میگه مگه اون تو ماشین نشسته که بخواد اذیت بشه
دیگه حرفی نزد.یکم بعدش دوتا مسافرش پیاده شدن.۳تای دیگه داشتن سوار میشدن گفت نه ۲نفر این خانم اجازه نمیده =))

حضرت@دوست
حضرت@دوست
شوق دیدار


عمر به پایان رسید در هوس روی دوست
برگ صبوری کراست بی رخ نیکوی دوست

گر همه عالم شوند منکر ما، گو، شوید
دور نخواهیم شد ما ز سر کوی دوست

قبله اسلامیان کعبه بود در جهان
قبله عشاق نیست جز خم ابروی دوست

ای نفس صبحدم، گر نهی آنجا قدم
خسته دلم را بجو در شکن موی دوست

شامی
شامی
‏همیشه از آدمای خیلی صبور بترسید اینا یهو قید همه چیو میزنن و میرن..!🖤



Behnaz
Behnaz
من اومدم به عنوان کاربر جدید:(

حضرت@دوست
حضرت@دوست
خسته از غم

گفتی که تو هم مثل منی خسته ای از غم
جــان بــر لب تــو آمـده از ایـن همه مـاتم

این زندگی از چشم تو افتاده و هیچ است
از بس کـه جفــا دیــده ای از عـالــم و آدم

عـادت شـده ایـن بیـکسی و دلهـره و درد
از بـس کــه نفـس پـــر شـده از آه دمــادم

از روی لبـت خنـده سفـر کـرده شب و روز
هرلحظه خوشی کم شده از عمر تو کم کم


در شهر پر از رنگ و ریا قحطی عشق است
کو همدم وهمصحبت وکو شانه ی محکم ؟

ای عشق تــو هـم دیـر بـه فـریـاد رسیدی
وقتـی متـلاشـی شـده پـاشیـده ام از هم

ای کاش کسی بود بـه غـم سنگ صبورم
تـا سفره ی دل بــاز کنـم ،کـم کنـد از غم

صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو